هموطن بزرگوار و
متکلم جناب آقای "رضا تقی زاده" تحلیلگر و صاحب نظر بارز در حوزه مسائل
ایران، اخیرأ در مقاله ای به نام "بحران خفته امنیتی در مرزهای شرقی ایران"
به چند نکته در ارتباط با مسائل کشور، کشورهای همسایه شرقی ایران و بحرانهای جاری
در کشورهای خاورمیانه، اشاره نمودند.
بنده با تمام احترام وافر نسبت به ایشان و ارج نهادن به تحلیل و تفسیرهای حوزه کارشناسی وی در رابطه با سیستان و بلوچستان، میخواهم عرض کنم، آنچه که وی در خصوص مرزهای شرقی (مرزهای محدوده بلوچستان) و مسائل مرتبط با آنها، در مقاله تشریح نمودند، نه تنها ابهامات خواننده را نسبت به مردمان استان و بلوچ ها بر طرف نمیکند، بلکه دیدگاه خواننده را نسبت به آنان، چه بسا بسوی بدبینی ها و سوءتفاهم های بیشتر سوق میدهد!
بنده از دیگر موضوع
های مقاله که چندان ارتباط مستقیمی با مردم بلوچ ندارند صرفنظر میکنم، فقط میخواهم
به آنچه که "موضوع" مرزهای شرقی ایران و مسائل مرتبط با مردم
بلوچ است، در اینجا به طور مختصر اشاره نمایم.
آقای تقی زاده در
مقاله خویش آنطوری که بنده از خواندن آن فهمیدم و نتیجه گرفتنم، نسبت به آنچه که
وی از آن به عنوان "جدی بودن تهدیدات کنونی امنیت
مرزهای شرقی ایران" در مقایسه با 15 سال پیش، نام میبرد، ابراز
نگرانی می کند.
بویژه وی به موضوع محدوده
مرز سیستان و بلوچستان با کشورهای پاکستان و افغانستان اشاره دارد، در این مورد وی
از بی توجهی رژیم نسبت به امنیت مرزهای شرقی کشور، تا حدودی - ابراز نارضایتی-
نموده!
ایشان در نوشتار خویش
تنها، از "جدی تر بودن تهدید علیه مرزهای شرقی ایران
و بحران خفته امنیتی در این مرزها" با خواننده به سخن پرداخته است.
متاسفانه وی حتی در چند "جمله کوتاه و مختصر" به تبعیض های سیاسی و
مذهبی، پایمال شدن حقوق مدنی ملّت بلوچ (قوم بلوچ) توسط حاکمیت ملایان فرقه گرا، و
دلایل و منشأ بوجود آورنده آنچه که وی از آن بعنوان "بحران خفته امنیتی در مرزهای شرقی"
نام میبرد، هیچ اشاره ای نکرده است!
نگارنده با توجه، به
پایمال شدن حقوق مدنی مردم بلوچ توسط حاکمیت، در مجموع معتقدم، که 36 سال هست حقوق
بنیادی و مدنی همه ی "ملُت ایران" بصورت عریان، طبق قانون اساسی متناقض
نظام استبدادی، توسط رژیم فرقه گرا مذهبی گستاخانه، بی پروا و بدون توجه به عواقب
ویرانگر آن برای کشور، پایمال میگردد، قوم (ملّت) بلوچ نیز به عنوان بخشی از جامعه
ایران، از این قاعده حکومتی مستثنأ نیست.
پایمال نمودن حقوق
مدنی بلوچ ها توسط عوامل خُرد و درشت رژیم، در استان سیستان و بلوچستان چند برابر
آن چیزی است، که در استانها و شهرهای دیگر ایران، مشابه آن صورت میگیرد.(1)
طی چهارده/ پانزده
سال گذشته حاکمیت تمامیتخواه مذهبی، بهترین فرزندان و جوانان نخبه و فعالین مدنی و
اجتماعی، شخصیت های مذهبی و ریش سفیدان بلوچ را که میتوانستند، با فعالیت های
قانونی- مدنی و مسالمت آمیز و طبق قانون اساسی رژیم، بر مبنای اعلامیه های جهانی
حقوق بشر و حقوق فردی و شهروندی سازمان ملل متحد، در آینده سازی بهتر و برای امنیت
پایدارتر و تحولات اجتماعی و فرهنگی مردم بلوچ، به صورت مثبت ایفای نقش کنند، بیرحمانه
سرکوب، زندان و اعدام کرده و می کند!
به عنوان نمونه از جمله
این افراد، از یعقوب مهرنهاد دانشجوی جوان بلوچ اهل زاهدان بهمراه دوست و همفکرانش
از "انجمن جوانان صدای عدالت" (اعدام شدگان در 14 مرداماه 1387)، (2)، یا به دستگیری و اعدام مولوی عبدالقدوس ملازهی و
مولوی یوسف سهرابی هر دو شخصیت مذهبی بلوچ (هر دو در سحرگاه 21 فروردین ماه 1387
اعدام شدند) میتوان نام برد. (3)
یا به دستگیری مولوی
فتحی محمد نقشبندی و فرزندش بهمراه چند تن از افراد سرشناس بلوچ منطقه سرباز (25
اردیبهشت ماه 1391 دستگیر شدند و تاکنون در زندانند) و زندانی نمودن و اذیت و آزار
آنان در زندان، صادر نمودن حکم قصاص و اعدام علیه آنان به جرم کاری که این افراد
مرتکب آن نشده اند، یا به تهدیدهای مکرر عوامل رژیم علیه خانواده و خویشان این
مبحوسین، میتوان اشاره کرد.
یا از ویران نمودن
مسجد و مدرسه دینی اهل سنّت توسط عوامل حکومت با استفاده از لودّر و بولدزّر در روستای
"چاه جمال" از توابع شهرستان ایرانشهر و دستگیری 12 یا 13 تن از افراد
مذهبی و طلاب مدرسه به همراه اساتید این مرکز مذهبی، منجمله حافظ اسماعیل ملازهی
داماد مولانا عبدالحمید اسماعیل زهی در 10 آبان 1389 و محکوم نمودن آنها به حبس
طویل المدت.
یا از اعدام دستجمعی
11 زندانی بلوچ در آذرماه 1389 در یکروز در زندان شهرستان چابهار به تلافی بمب
گذاری (در زمان وقوع حادثه در آن مسجد، اعدام شدگان در زندان بسر میبرده اند).در مسجد شیعیان آن شهر.
یا باز هم به اعدام
دستجمعی 16 زندانی بلوچ در زندان زاهدان، به تلافی کشته شدن 14 مرزبان در مرز
سراوان بتاریخ 4 آبانماه 1392 (این اعدام شدگان در زمان حمله به پاسگاه مرزی سروان، در زندان رژیم بسر میبرده اند) میتوان اشار کرد. (5)
در سال میلادی 2014
بر اساس آمارهای متناقض دولتی و غیر دولتی، تعدادی بین هشتاد تا بالای صدوپنجاه
نفر بلوچ بیگناه، بدون اثبات جرم و در فقدان عدالت، توسط بیدادگاههای رژیم به مرگ
محکوم و اعدام گردیده، یا بدست نیروهای انتظامی و نیروی مرصاد (گروهی شبه نظامی متعلق به نیروهای
انتظامی، فقط در سیستان و بلوچستان وجود خارجی دارد) و یگان ویژه "صابرین" متعلق به نیروی
زمینی سپاه پاسداران، در شهرها در کوچه و خیابانها، در جاده ها و در پشت فرمان
اتومبیل های خودشان، مغرضانه و عامدانه، هدف گلوله قرار گرفته و کشته شده اند.
ترور افراد و شخصیت
های سیاسی و متنفذین اجتماعی، حذف فیزیکی رهبران مذهبی و سران قبایل و طوایف بلوچ(6) و در کنار این، همچنین کشتن "عوامل خودی رژیم" یکی از
وظایف و مسئولیت های مهم و اولیه یگان ویژه "صابرین" در بلوچستان، میباشد.
وقتی که مصلحت رژیم
اقتضاء کند و پی ببرد، که این و آن فرد مزدبگیر (به عنوان مثال؛ چه معلم زابلی
وابسته به نهادهای اطلاعاتی و امنیتی، یا چه بسیجی بلوچی، که برای لوله تفنگ رژیم
شانه هایش یک روزی به مثابه تکیه گاهی برای شلیک گلوله دولتی، به سوی بلوچ ها بوده
است) دیگر به دردش نمی خورد و یا "قربانی" خوبی است برای برچسب زدن و اتهام تراشی بر
بلوچ ها، آنگاه این ارگان سرکوبگر با کمک جوخه های آدمکش خویش وارد عمل میشود، فرد
مورد نظر را به قتل میرساند و چند ساعت بعد، خونِ مقتول را به گردن بلوچ ها می
اندازد!
به همین سادگی!
مصداق این ضرب المثل
عامیانه: الاغ مرده، قیمتش بیشتر!
یکی دو روز بعد از به
عمل رساندن چنین سناریویی (در صورتی که مقتول بلوچ نباشد و اگر چنین باشد، پس باید
بسیجی و شبه نظامی و در مجموع "بلوچ حکومتی" باشد) مامورین تا
دندان مسلح در منطقه ای در بلوچستان، هنگام سحرگاهان به یک شهر و یا روستایی هجوم
میبرند، هر کسی جلو چشمشان سبز بشود و در خانه ها موجود باشد، از شهرام و بهرام تا
رستم و سهراب، همه و همه را دستگیر میکنند و با خود بعنوان گروگان میبرند، در
انتها با استفاده از ابزار و اشکال گسترده تبلیغاتی پوشش یافته حکومتی با بوق و کرنا،
به اصطلاح خودشان از دستگیری یک "باند تروریستی" خبر میدهند!
آخرین نمونه از این
نوع تهاجمات مسلحانه رژیم، به قصد ایجاد فضای رعّب و وحشت در استان و زهرچشم به
بلوچ ها، یورش سحرگاهانه به روستای نصیرآباد از توابع شهرستان سرباز چند روز پیش
به تاریخ چهارم ژانویه 14 دی ماه جاری روی داد، در این جریان مامورین بیش از 30
نفر از مردان روستا را دستگیر و با خود به گروگان بردند! (7)
طی 15 سال گذشته در بعضی ماهها، طی سی روز 16 تا 20 نفر بلوچ، در
زندانهای رژیم و یا در میدانهای شهر و روستاها، بدستور بیدادگاههای حاکمیت، بدار
آویخته شده اند.
رژیم اسامی بسیاری از
اعدام و یا کشته شدگان بلوچ توسط نیروهای انتظامی را به اطلاع عموم نمی رساند و
اعلام نمی کند، یا حتی با تهدید و انواع فشار بر خانواده مقتولین و اعدام شدگان،
از افشاء نمودن اسامی آنها جلوگیری می نماید!
مرزهای شرقی ایران در
محدوده استان سیستان و بلوچستان
سیستان و بلوچستان
تقریبا دارای بیش از 1100 کیلومتر مرز با دو کشور پاکستان و افغانستان است، چیزی
کمابیش اندازه 900 کیلومتر این مرز، در محدوده مرز با پاکستان میباشد.
برای امنیتی کردن
فضای استان و مسدود نمودن کامل مرزهای بلوچستان، جمهوری اسلامی همه تلاش های خود
را، چه به لحاظ پرداخت هزینه مالی و چه به لحاظ هزینه جانی کرده و میکند، در این
باره تاکنون رژیم هیچگونه تعللی به خود راه نداده است.
زیرا از یک سو به
برکت درآمدهای نفت، گاز و دیگر مواد معدنی کشور، برای هزینه کردن در راه "چنین
طرحی" حکومت پولش را دارد، از سویی نیز برای فروختن مقوله "کشتن و
کشته شدن" (شهادت
و شهادطلبی در ادبیات رژیم) در پیش نظامیان و شبه نظامیانش مشتری و خریدار دارد.
از جانب دیگر در جعل
نمودن و ساختن خرافات و حکایت های دینی و مذهبی بی اساس، که بیشتر به خزعبلاّت
شباهت دارند، رژیم آخوندی علم "دجّالی" دارد و دستان شیطان را در این کار از پشت می بندد. بنده
معتقدم، تنها کالایی که رژیم سی و شش سال است به وفور و رایگان در ایران و در
سرتاسر جهان، در اختیار باورمندان شیعه مذهب و دیگر مسلمانان میگذارد، کالای "مرگ " (شهادت در ادبیات جهان
بینی رژیم) است.
طی چند سال اخیر رژیم
به جای هزینه نمودن پول بیت المال در امور ساخت زیربناهای اقتصادی و رفع معضلات و
تبعیض های اقتصادی (به کار نگرفتن نیروی کار افراد بومی)، ایجاد فرصت های شغلی، فراهم
نمودن فضای آموزشی و امکانات تحصیلی برای مردم در استان، سالیانه میلیاردها تومان
را در راه مسدود کردن مرزهای استان، از منطقه نیمروز و هیرمند گرفته تا بندر گواتر
در ساحل دریای مکران (دریای عمان) برای حفر خندق هایی با عمق و عرض چند متری،
ساختن حصار دیواری و کشیدن سیم خاردار تقریبا در تمام نواحی مرز بلوچستان با پاکستان هزینه نموده است.
مرزهای شرقی ایران در
محدوده سیستان و بلوچستان بویژه مرز با پاکستان در مقایسه با دیگر مرزهای کشور، با
شناخت و اطلاعی که نگارنده از منطقه دارم، معتقدم که این محدوده مرزی، مسدودترین مرز ایران
است و هیچگونه "بحران خفته و یا بیدارِ" امنیتی متوجه مرز
ایران و پاکستان نیست.
محدوده مرز سراوان با
پاکستان
استان سیستان و
بلوچستان در واقع به طور کامل و دربست بدست سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اداره
میشود، این استان بازاری شده برای تجارت و دادوستدهای مافیایی عوامل رده بالا رژیم
در کشور، ریش سفید و مقاطه کار این بازار نیز سپاه پاسداران می باشد.
این نهاد حکومتی هر
نوع اجناس از سیگار گرفته تا لوازم الکترونیکی و پارچه، لوازم خانگی گرفته تا مواد
غذایی و دارو، لوازم پزشکی و مواد مخدر، بنزین و نفت و گازوئیل و دیگر مواد نفتی،
گاو و گوسفند و خلاصه هر چیزی که بشود، از ورودی های مرز زمینی و یا آبی، که گمرک
کشور بر آنها حق هیچگونه نظارتی ندارد، به طور غیرقانونی از مرزهای بلوچستان خارج
و یا وارد، میکند.
همانطوریکه در فوق
عرض کردم، با وجود حفر خندق های عمیق و عریض و کشیدن سیم خاردار، ساختن حصارهای
دیواری و برج های دیدبانی و ساختن پاسگاههای مرزی بر روی بیش از 600 کیلومتر از
مجموع 900 کیلومتر مرز مشترک استان با پاکستان، ما هر روز شاهد بیشتر شدن حملات جریان
ها و گروههای مسلح، به عوامل رژیم در نواحی مرزی استان هستیم!
جمهوری اسلامی ایران به
هدف هر چه بیشتر مسدود کردن منطقه مرزی خود با پاکستان، در 8 فروردین ماه سال جاری
1393، مسئولیت امنیت 300 کیلومتر از محدوده مرز ایران و پاکستان، یعنی محدوده"مرز سراوان" را،
به "قرارگاه قدس نیروی
زمینی سپاه" که بخشی از "سپاه قدس" (بازوی تروریستی رژیم در سطح جهان) به سرفرماندهی
پاسدار قاسم سلیمانی است، واگذار نمود.
متاسفانه چنانکه
پیداست این "گزینه بیهوده و هزینه آور" کارساز نگردیده و طی سال جاری
1393، گروههای مسلح و معارض بلوچ، بیشترین تهاجمات خود را در همین منطقه 300
کیلومتری محدوده مرز "سراوان"
که حفظ امنیتش به
سپاه قدس واگذار شده است، به عمل آورده اند.
آخرین نمونه از این
نوع حملات گروههای مسلح به نیروهای نظامی، در 7 دیماه جاری در منطقه "کوه سرخ" از توابع شهرستان سراوان بوقوع پیوست! (9)
تنها اشاره نمودن به
یک بخش بسیار اندک، از کارنامه "جرم دولتی، تبعیض ها و ستم آخوندی" و تنش ها بین این رژیم با جریان
های سیاسی، مدنی و گروه های مسلح بلوچ حداقل طی سی سال اخیر در بلوچستان، به عقیده
نگارنده موردی است بلندبالا، آکنده از ناگواری و ناخوشایندی هایی که در این نوشتار
شرح حال آن نمی گنجد، برای تشریح نمودنش "صد من" کاغذ با افرادی عالم و آزاد، لازم است.
اما باشد تا با شرح اندکِ
همین چند مورد به عنوان نمونه، از خروارها ظلم و ستمی که رژیم بر مردم بلوچ روا
میدارد، جهت اطلاع شما خواننده گرامی این مطلب، مفید واقع گردد.
نتیجه گیری: کشتن
انسانهای بیگناه و غیرنظامی به نام دین و مذهب، خواه توسط گروه های مسلح بلوچ به
هدف بهره برداری سیاسی، خواه توسط رژیم به اتهام محارب و ضد انقلاب یا به بهانه
"تامین امنیت ملی کشور" با بکارگیری از زور سرنیزه و قوه
قهریه (تروریسم دولتی و حکم
اعدام)، عملی است محکوم و مذبوحانه، غیرانسانی و دور از شأن افراد و ملّت
هایی است که خود را صاحب تمدن و متمدن، آزاد اندیش و آزادیخواه می دانند.
شوربختانه، نظام
آخوندی نه آزادیخواه و آزاداندیش است و نه سران و کارگزاران و عوامل مزدبگیر این
نظام، آزاده اند.
جمهوری اسلامی ایران خود
را نه به کنوانسیون ها و معاهده های جهانشمول حقوق مدنی و حقوق بشر سازمان ملل
متحد ذره ای مقید میداند، نه به حقوق برابر بین انسانها معتقد دارد و نه رژیمی است،
که در آینده با روی کار آمدن این و یا آن فرد به مقام ریاست جمهوری اش، از او
(رژیم) امید و یا توقع (بیهوده) داشته باشیم، که شاید روزی در مسیر پذیرش واقعیت
های جامعه و مطالبات دمکراتیک و مدنی مردم ایران، گام بر دارد!
بقلم: ح د سدیچ
چ 14.ژانویه.2015
برابر با 24 دی 1393
تنها چیزی که به عنوان خطر، مرزهای ایران و آرامش منطقه و دیگر کشورهای خاورمیانه را مورد تهدید امنیتی قرار داده و میدهد، نظام فتنه گر استبدادی ولایت فقیه است.
سخنان هاشمی رفسنجانی بر لزوم داشت بمب اتمی اسلامی (لابد بمب اتمی نوع شیعهی ولایت فقیهی اش، اگر نه، نوع سنّی اش را پاکستان دارد، بر اساس شایعات مخارج و هزینه درست شدنش را عربستان سعودی متقبل شده است) و بکارگیری آن بر علیه ......اسرائیل..
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen