Freitag, 26. August 2011

مرگ یک جنگجوی کویر


عشایرها رهبر شورشیان پاکستان "اکبر بـُـگـٹـی" را در ماسه های کویر دفن کردند، حتی کسی اجازه نداشت جسد او را مشاهده کند، هواداران وی معتقدند که او را به قتل رسانده اند، اما در عمل مرگ این "مبارز" کسی که در آکسفورد تحصیل کرده، حکومت نظامی مشرف را به چالش خواهد کشید.

اسلام آباد –  در حقیقت صحنه چنان نمودار هست، مانند افق روشن صبحگاهان که در لحظات اول درنگ میکند و بعد با شعله ور شدن در قبرستان کویری، بلوچستان را با تابش خود نورانی مینماید، اینجا قلعه "دیره بـُـگـٹـی" ساخته شده از گِل و خشت خام در بلوچستان، عشایرها با پای برهنه یک تابوت موم و مُهر و قفل زده شده را به داخل گور نهادند، دمان و لحظات صعود یک جنگاور و یکنوع سیاست کارل- مئی، داستانی که روزها پاکستان و 160 میلیون مردم او را تکان داد.





در داخل آن تابوت چوبی که سربازان پاکستانی بر آن پاسداری میدادند، جسد مردی "اکبر بـُـگـٹـی" بزرگ قبیله و رهبر "چریکهای مبارز بلوچ" قرار دارد، کسی که شنبه گذشته در داخل یک غار فوت کرده و یا به سبب آتشباری هلیکوپترهای جنگی به سوی غار، وی در انفجاری کشته شده، دولت اسلام آباد تا به امروز ظاهرا وانمود می کند که نمی داند، یک نظر سوم به این نکته توجه دارد که بر اساس آن، مین هایی که جنگجویان قبایل برای حفاظت خودشان از تعرض ارتش پاکستان، آنها را در غار کارگذاشته بوده اند منفجر شده اند و انفجار این مین ها باعث کشته شدن "بـُـگـٹـی" 79 ساله و بیش از سی نفر از همراهان وی گردیده.

در هر صورت این مبارز پیر و سالخورده چنین فوت کرد، آنچنان که وی همیشه آرزوی آنرا داشت «زودتر و بهتر در کوهها از اینکه آرام در بستر رختخواب» با مرگ خویش این "ببر بلوچستان" به آنچه که خواست رسید، او در مقام شهید به تاریخ سرزمین خویش پیوست، سرزمینی دارای دره هایی شیب دار و کوههایی با قله های پهن، سرزمینی بزرگ تقریبا به پهناوری کشور آلمان.

این کوکتل خطرناک می تواند به هوا برود
 تا سال 2000 "اکبر بـُـگـٹـی" قبیله بـُـگـٹـی را ریش سفید بود، از سوی قبایل و طایفه های همسایه "مری" و "مینگل" با قراردادن مبارز و جنگجو در اختیار او، وی را در یک جنگ اعلان نشده، علیه قدرت زور دولت مرکزی پزویز مشرف رئیس جمهوری نظامی پاکستان، پشتیبانی و همراهی می کنند.

حال، تحلیلگران و کارشناسانی که در باره تنش، نبرد و جنگها  بررسی و تحقیق میکنند معتقدند، مرگ "بـُـگـٹـی" شگون خوبی نبود و نخواهد بود، این عمل و اقدام به شورش و تنش ها دامن خواهد زد، کشوری که سلاح هسته ای دارد و در آن تروریستها به همه جا در این سو و آنسوی پاکستان در حرکتند.
"پاتریک کرونین" تحلیلگر و کارشناس پاکستان که در انستیتوی بین المللی بررسی های استراتژیک لندن مشغول هست می گوید، این کوکتل میتواند به هوا برود.

برای این جنگجویان و مبارزان دستاربند بلوچ اصطلاح جراٌت، جسارت، ننگ و آبرو معنایی بالاتر و مقدم تر دارد تا از ترس و هراس داشتن از بمب اتمی پاکستان، فعلأ که چنین است.

بلوچها مطالبات و خواستهایی دارند، آنها معتقدند از این گنج و ثروت استان بزرگ، مردمان بلوچ هم باید از یک سهم و بهره ای برخوردار باشند، سهم از نفت، سهم در 765 میلیارد متر مکعب گاز طبیعی که در اعماق این سرزمین کویری قرار دارند.
همچنین در منابع روی و مس که در کوههای بلوچستان از این ماده ها بسیار میتوان و میشود یافت سهم و بهری ببرند.
درخواست مالیات دادن به بلوچها، از آن سود سرشاری که پاکستان از کنار منابع زیرزمینی این ایالت استفاده آنرا میبرد، به نظر دیپلماتها در اسلام آباد این مطالبه بلوچ ها غیرعادلانه و بیجا نیست.
بلوچستان به لحاظ دراماتیک سرزمینی زیبا و با طبیعتی دست نخورده است، اما درهمان حال خطه ای عقب افتاده و فقیر که توسعه نیافتگی و محرومیت آن در کشور «نیم هلال ماه» بی نظیر و بی مانند است.
آب در بلوچستان نادر و کمیاب هست، اگر خوش شانس باشید شاید بتوانید از آب تمیز بهره مند شوید. در خانه های بلوچها که از گِل و خشت خام ساخته شده اند برق بندرت وجود دارد، در روستاها از وجود دکتر برای مداوا و مدارس برای تحصیل بچه ها اصلأ خبری نیست.

کمبود کار، در کوره های آجرپزی یا تجارت مواد مخدر

در واقعیت، فقط در کوره های آجرپزی و یا در اوراقه و غراضه کردن لاشه های کشتی های بزرگ نفتکش در سواحل دریای عمان، یا در همراهی کردن کاروانهای غیرقانونی مواد مخدر، مانند حشیش و هروئین که از کشور همسایه افغانستان وارد میشوند، برای مردم کار وجود دارد.

در سوی دیگر این فقر و بیکاری، در مناطق جنوب شرق منطقه "دیره بـُـگـٹـی" با تمام شدت و کمال، گاز طبیعی منافع و ثروت فراوانی را به جیب پاکستان میریزد، 65 درصد گاز مصرفی خا نه های پاکستان از این ایالت بلوچستان تامین میشود، علاوه بر این همه مهندسین، کارکنان و کارگران شرکت "سوئی گاز" بمانند افسران نظامی مشرف، از پر جمعیت ترین استان پاکستان که همان استان پنجاب و مرکز آن شهر لاهور هست، به بلوچستان آورده شده اند.
آن رهبر و ریش سفید، اکبر بـُـگـٹـی با استفاده از تجربیات سیاسی خویش در این اندیشه بود که در خصوص بلوچستان باید تحول ایجاد کرد، او مثل جنگ سالاران صاحب جنگ در افغانستان نبود، وی مردی سالخورده و تحصیل کرده بود، پدربزرگش توسط پادشاه (ملکه) ویکتوریا، لقب نجیب زاده و مرد شجاع گرفت، این جوان بـُـگـٹـی تحصیلاتش را در آکسفورد به انجام رسانیده بود.

در سال 1953 میلادی وی در جشن تاجگذاری و به پادشاهی رسیدن ملکه الیزابت جوان شرکت داشت، در همان سفر برای دیدار به شهر برلین غربی آمد، یک سری هم به یک کافه که در آنجا مراسم رقص برگزار می شد رفت، در آنجا آن جوان هوشمند بلوچ، این واژه «دامئن وال» را به زبان آلمانی خودش اضافه کرد و آموخت.
بـُـگـٹـی مسئولیت های دولتی و اداری چون استاندار و یا والی بلوچستان را بعهده داشته در 29 سالگی، حتی وزیر دفاع پاکستان بوده، نظر به اینکه ایشان می خواست مصلحت ها، مشکلات و نکاتی چون مسائل توسعه نیافتن بلوچستان را به اسلام آباد ببرد و در آنجا بحث و گفتگو راجع به آنها را، خودش نمایندگی و مطرح کند به این انگیزه، وی حزب "جمهوری وطن" را بنا نهاد و از طریق این حزب به پارلمان ملی پاکستان راه یافت.

دولت (پاکستان) چون استعمارگران رفتار می کند
اما، مشرف و نظامیانش این سیاستمدار قدیمی بلوچ را نمی پسندند، مشرف فردیست که مایل هست بازدهی این استان دارنده گاز طبیعی را توسعه دهد و آنجا را برای سرمایه گذاران خارجی جذاب نماید.
قبل از همه برای کسانی از کشور چین، زیرا آنها در ساحل دریای عمان یک اسکله نفت بنا کردند و از یک روستای ماهیگیری گوادر، یک شهر سودآور ساختند.
از گوادر بزودی لوله های نفت رسانی بسوی آسیای میانه و سرزمینهای خودمختار"خین جانگ" در چین، لوله گذاری خواهد شد، به گفته چند وقت اخیر مشرف، این حرکت اقدامی هست که هشتمین یا نُهمین اعجوبه جهان (شاهکار جهان) لقب خواهد گرفت.

بسیاری از مردمان بلوچ نگران هستند که کوتاهی بکنند، زیرا این ماموریت و مقاطعه کاری به کمپانی های اجنبی واگذار میشوند، اسلام آباد شروع به ساختن مکان برای نظامیان و گسیل تعداد بیشتر نیروهای ارتش به بلوچستان کرده است.
«این دولت مثل استعمارگران رفتار میکند» و «او فقط منابع طبیعی و خدادای ما را می خواهد در تسلط خودش داشته باشد» این دیدگاه را "کچکول علی" یکی از رهبران بلوچ مخالف دولت مرکزی، در شهر کویته بیان کرد.
اگر چه بلوچ ها در اسلام آباد تسلی بدست آوردند و مطالبات سیاسی و حقوقی آنها در پارلمان رجوع داده شد، اما مردود گرفتند و چنین پیش آمد که بارها در گذشته رخ داده بود، شورش که در انتها به مبارزات چریکی کشیده شده است.
اکبر بـُـگـٹـی، جماز (سوار) بر یک شتر بسوی قتلگاه شتافت، وی در این گذر از مردمان جنگاور کویر و بیابان سخن راند «آنها (حاکمیت پاکستان) میگویند من یک ویرانگرم، اما در حقیقت من در مقابل آنها سر خود را خم نخواهم کرد» و به تشریح نکاتی که مسیر هر گونه مسالمت و گفتگو را مسدود کرده هست پرداخت.
 وی در این مورد به دیدار ماه دسامبر گذشته مشرف از بلوچستان اشاره کرد، مبارزان بـُـگـٹـی یک موشک زمین به هوا را به سوی هلیکوپتر حامل مشرف پرتاب کرده اند، اما آن موشک بجای برخورد به ماشین حامل مشرف، به یک هلیکوپتر دیگری که سرنشین آن یک ژنرال بوده اصابت کرده، ولی آن هلیکوپتر موفق شده سالم بر زمین فرود آید.

اعلام جنگ از سوی بالاترین مقام
«شما ابدا نمی توانید دریابید، که او (اکبر بـُـگـٹـی) ناگهان با چه چیزی روبرو شده» مشرف به این صورت یکدفعه و یکسره جواب داد، یک جنگ اعلام نشده از بالاترین سطوح بر علیه مخالفان خویش، یعنی اکبر بـُـگـٹـی و بقیه قبایل و طایفه های ساکن در آن مناطق.

تا به حال بیش از 600 بمب در بلوچستان منفجر شده، شورش و حمله ها نه تنها به لوله های گازرسانی و مناطقی که وابسته به کمپانی "سوئی گاز" هستند ختم نمی شوند، بلکه این حملات ریلهای راه آهن و پرتاب کردن موشک و آتشباری به جایگاهها و مراکز پلیس و ارتش را نیز در بر میگیرند.
ارتش حمله به مثل می کند و چندین تُن مهمات جنگی و مواد انفجاری کشف و ضبط کردند، شامل هزاران قبضه اسلحله کلاشنیکف، عجب اینکه 52 قبضه موشک زمین به هوا نیز در میان آن مهمات وجود داشت، پاکستان گمان دارد، این مهمات از هند آورده شده اند و آن کشور جنگجویان بلوچ را آموزش نظامی میدهد.
با فوت بـُـگـٹـی سالخورده این جنگ و جدال در مسیر پایانی خود قرار گرفته، اما این هم واضح و معلوم نیست، زیرا در زمان عزا برای این پیرمرد پناه  برده بوده به غار، شهر کویته و نقاط دیگر بلوچستان به ناآرامی کشیده شدند.
جوانان بلوچ با فریادهای "مرگ بر پاکستان" و "مرگ بر ارتش پاکستان" نارضایتی و عصبانیت خود را از این اقدام دولت پاکستان ابراز کردند.
آن و اینجا دولت مشرف یک اشتباه را مرتکب شد، موردی که پر معنی و شدیدأ نمایانگر هست، این عقیده را روزنامه انگلیسی زبان "دی نیشن" بیان داشته، بقیه نشریات سال 1971 میلادی را یادآور می شوند، زمانیکه پاکستان شرقی سابق یا همین "بنگلادیش" فعلی از سرزمین اصلی جدا شد، همچنین رهبر سیاسی در تبعید نخست وزیر سابق بینظیر بوتو، این امکان که کشور از هم خواهد پاشید را رد نمی کند و تجزیه پاکستان را در زیر تسلط  نظامیان دور از گمان نمی داند.
در هر صورت، دفن کردن بـُـگـٹـی یکی از سیاه ترین موارد و درسی بود که در مراسم آن، غیر از مُلا و ریش سفید روستا، هیج کس دیگری اجازه دیدن و مشاهده کردن جنازه او را که در داخل یک تابوت چوبی معمولی مهر و موم شده بود نداشت.

 دیگر آنکه به درخواست خانواده وی که مایل بودند او در کویته دفن شود بی توجهی شد، آنها وی را در یک روستا زیر ماسه های کویر به خاک سپردند «آنها (ارتش و دولت پاکستان) می خواهند یک قتل عمدی و بیرحمانه را وارونه جلوه دهند» این جمله را "جمیل" پسر بـُـگـٹـی اظهار کرد، به هر صورت پدر وی آنچنان که آثار آن امروز پیداست در قالب یک "اُسطوره" زنده خواهد ماند.

 اصل این مقاله به زبان آلمانی در مجله "اشپیگل" به قلم "یوهاخیم هوئلزگن" بتاریخ 1.9.2006 منتشر شده است.    Von Joachim Hoelzgen
K arl-May
Patrick Cornin
واژه آلمانی دامئن والDamenwahlen
ترجمه و برگردان به فارسی از- ح د سدیچ
جمعه 27 آگوست 2010 برابر5 شهریورماه1389
(به بهانه پنجمین سالگرد شهادت نواب شهبازخان اکبر بـُـگـٹـی شهید بزرگ ملت بلوچ، انتشار مجدد، جمعه 26 اگست 2011)