اوایل دهه
هشتاد هجری شمسی در دوران پایانی اولین دوره ریاست جمهوری آخوند محمد خاتمی، از سوئی با هر
چه بیشتر آشکار شدن نزاع های داخلی بر سر رسیدن به کرسی صدارت و وزارت بین "خودی های"
نظام (اصلاح طلبان، تندروها و اصولگرایان) بر مردم ایران، از سوی دیگر مهم تر شدن "توجه
رژیم" بر بلوچستان، از جمله توجه به سواحل دریایی استان و خصوصآ قرارداشتن
سواحل شهرستان چابهار در آبهای اقیانوس هند، و وجود چندین میادین طبیعی مختلف از
جمله معادن غنی از طلا، مس، آنتیموان، سنگ آهن، کروم، منگنز و تیتانیوم و از طرف دیگر،
محروم بودن مردم بلوچ از عواید و درآمدهای سرشار این معادن و همچنین گسترده تر شدن
فقر و بیکاری در بین مردمان بلوچ و بومیان استان، گروهی از
جوانان دانشجو و روشنفکر بلوچ، که به منشآ و منبع و دلایل بوجود آمدن مسائل و چالش
های سیاسی (تبعیض) اقتصادی (فقر و بیکاری) و خشکه مذهبی ای (تبلیغات گسترده شیعه
گری توسط نهادهای گوناگون حکومت در بلوچستان) که جامعه بلوچستان را آزار میداد، بخوبی
آگاه و واقف بودند، تصمیم گرفتند، بر اساس و مطابق فضایی که قانون اساسی جمهوری
اسلامی برای شهروندانش، در رابطه با آزادی بیان و آزادی عقیده و حقوق شهروندی،
تعریف کرده است، به تشکیل یک تشکل "دانشجویی- سیاسی، اجتماعی و فرهنگی" اقدام
کنند و "راه حل" (رفع تبعیض های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، حضور مردمان بلوچ و بومی در تصمیم گیری های خُرد و کلان مربوط به استان) معضلات بلوچستان را از چنین مسیری بر جلوی چشمان
مسئولین، قرار دهند.
در سال 1380 خورشیدی،
شهید "یعقوب مهرنهاد" به همراه چندین تن از دانشجویان و فعالین فرهنگی،
مذهبی و سیاسی استان، با دریافت مجوز قانونی از دولت جمهوری اسلامی "انجمن جوانان صدای عدالت"
را، در سیستان و بلوچستان تأسیس نمودند.
در ابتدا،
کارگزاران عالی رتبه اما "منافق و عوام فریب" جمهوری اسلامی در
بلوچستان، از تأسیس چنین تشکلی، که بر پایه تعهد به ایده و تفکر "فعالیت بدون
خشونت و مسالمت آمیز" شکل گرفته بود، استقبال نمودند.
یعقوب و
دوستانش در "انجمن جوانان صدای عدالت" معتقد بودند، طبق قانون اساسی خود
رژیم با فعالیت مدنی، فرهنگی، اجتماعی، حقوق بشری و از طریق آگاهی رسانی و آگاه
سازی عموم مردم، میتوان با مطرح کردن مطالباتی مثل "برقراری
عدالت نسبی و شهروند پسندانه تر" نزد مسئولین، فصل جدید و تحمل پذیری را در استان
برای مردم رقم بزنند.
بدین ترتیب، در
موازای هر چه بیشتر شدن محبوبیت انجمن جوانان صدای عدالت در نزد اقشار مختلف جامعه
بلوچستان،یعقوب مهرنهاد به عنوان دبیرکل آن تشکل، به هدف روشنگری عموم مردم، چندین
و چند بار وجود فساد اداری و رانتخواری در دستگاههای دولتی، بی کفایتی و نالایقی مسئولین
اجرایی را در همایشها و گردهمایی ها طی سخنانش مطرح میکرد و برای شفاف سازی خواهان
کناره گیری بعضی از مجریان دولتی رده اول استان، شد.
وی دانشجوی
رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران، وبلاگنویس، روزنامه نگار، مدیر روزنامه "مردم
سالاری" متعلق به طیف اصلاح طلبان رژیم در بلوچستان، فعال مدنی، فعال حقوق
بشر، مدافع فعال حقوق زنان و کودکان، فعال فرهنگ بلوچ و فعال سیاسی- دانشجویی بود.
الحق، او با
داشتن و پذیرفتن مسئولیت و فعالیت های برشمرده فوق، در آن سن و سال تازه جوانی و عدم
تجربه کافی از سرد و گرم – صحنه دنیای سیاست جمهوری اسلامی (بیرحم بودن حکومت در
مقابله با مطالبات مدنی و حقوق شهروندی مردم) – در داخل محدوده مرزهای تحت حاکمیت
آخوندهای ریاکار و عوام فریب حاکم بر ایران، برای فهماندن–مفاهیم هایی - مانند
"جوانان پرسشگر و مسئولین
پاسخگو"، پیشگام و مشعل دار روشنگری و الهام بخش جوانان بلوچ بود.
بدین ترتیب
رفته رفته وی و دوستانش به دلیل فعالیتهای روشنگرانه و به دلیل طرح "مطالبه بکارگرفتن
بلوچها و مردمان بومی" شایسته و فرهیخته کاردان در پُست های اداری و تصمیم
گیریها بجای غیربومیان فرصت طلب و سودجو، مانند خاری رفته بودند در چشمان مسئولین
دستگاه های حکومتی استان.
یعقوب
مهرنهاد، نماد تمام عیار استعداد، خلاقیت، نخبگی، فرهیختگی، توانایی در گفتار و در
عمل، یک جوان "الهام بخش" و مسالمت جو بود، که خاموش شدن "شمع وجود"
ش برای جامعه ملّت بلوچ بسیار زیانبار گردید. وی متولد سال 1358 خورشیدی، متأهل
بود و دارای دو فرزند است.
یعقوب برای اولین
بار در فروردین 1386 در دوران اولین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دستگیر شد و بعد از چند روز بازداشت، آزاد گردید، اما کمتر از
یک ماه بعد در اردیبهشت ماه به همراه تعدادی از اعضای شورای مرکزی "انجمن
جوانان صدای عدالت" به دلیل برگزاری یک گردهمایی در دانشگاه زاهدان تحت عنوان
"جوانان پرسشگر و
مسئولین پاسخگو" که تنی چند از مقامات و کارگزاران رده بالای رژیم در
استان، نیز در آن گردهمایی حضور داشتند، مجددأ دستگیر شد.
همه دستگیر
شدگان طی زمانهای مختلف کوتاهی، در دادگاه زاهدان بدون داشتن وکیل مدافع و حق دفاع،
محاکمه شدند، بسیاری از آنان به مجازاتهای سنگین حبس درازمدت محکوم شدند. اما
یعقوب و عبدالناصر طاهری صدر در چهارم دی ماه 1386 به اعدام محکوم گردیدند.
متاسفانه، سرانجام،
یعقوب به همراه همرزمش عبدالناصر طاهری صدر، بعد از یک و نیم سال تحمل آزار و اذیت
روحی و جسمی و "شکنجه
های اسلامی" در روز 14 مردادماه 1387 برابر با چهارم آگوست 2008 در
زندان زاهدان، اعدام شدند.
یاد و خاطر
وی و همرزمانش گرامی و راهشان پررهرو باد
به قلم: ح د
سدیچ
3.08.2019