Mittwoch, 4. August 2021

به بهانه سیزدهمین سالگرد اعدام اولین وبلاگنویس در ایران و جهان



در حالی که از واقعه هیجده تیر (18 تا 23 تیرماه 1378) حمله نیروهای نظامی و انتظامی و لباس شخصی‌ها رژیم سرکوبگر به "کوی دانشگاه تهران" و ضرب و شتم نمودن و کشتن دانشجویان از جمله عزت‌الله ابراهیم‌ نژاد و فرشته علیزاده و ... و زخمی شدن و دستگیری دهها دانشجو دیگر، نزدیک به 2 سال گذشته بود، در استان سیستان و بلوچستان برای اولین بار بعد از استقرار نظام جمهوری اسلامی، رژیم اجازه داد گروهی از دانشجویان و جوانان مستعد با حمایت و یاری و همفکری زنده یاد "یعقوب مهرنهاد" و با دریافت مجوز قانونی از مراجع مربوطه جمهوری اسلامی، به تاسیس یک انجمن مدنی- دانشجویی "انجمن جوانان صدای عدالت" دست بزنند.

اکنون از آنروز تا امروز، حداکثر بیست و حداقل سیزده سال میگذرد.

آنان از مجرای آن انجمن مدنی- فرهنگی، سعی و تلاش و فعالیت نمودند تا آن "نگاه و دیدگاه تبعیض آمیز و حقارت آور "سیستماتیک"ی، که جمهوری اسلامی بر مردم استان روا کرده بود را، بر حسب استعداد و درکی که داشتند {تشخیص} داده بودند و طبق مقررات جمهوری اسلامی با ترتیب دادن و راه اندازی نشست و جلسه های "جوانان پرسشگر و مسئولان پاسخگو" و دیدارهای مدنی، فرهنگی، حقوق بشری با مسئولین اجرایی و فرهنگی و ... آنها را به "چالش پاسخگویی" می کشاندند و برای مردم شفاف سازی می کردند.

اما بسی جای تأسف بوده و هست که آنزمان، طی 7 سال وجود "انجمن جوانان صدای عدالت" فعالیت های اعضای "شاخص" این انجمن که بجای - رابطه گری- به "ضابطه گری، فاش گری، پرسشگری، مطالبه گری و بجای عارضه پرستی (خود را در برابر "اقدامات تبعیض آمیز مسئولان اجرایی، سیاسی و اقتصادی، فرهنگی و امنیتی نالایق استان" به کری، کوری و گُنگی زدن و سکوت کردن) به رواج دادن گفتمان "پرسش گری، پاسخ گری و شفاف سازی" می پرداختند، به مذاق، مزاج و پسند مسئولان فاسد و نالایق اجرایی استان و کشور خوش نیامدند.

مسئولان به جای پاسخگویی و شفاف سازی نکات و مواردی که از سوی انجمن جوانان عدالت {مطرح} می شد، به انکار وجود مشکلات می پرداختند و با هجمه های متفاوت و متعدد علیه- مدیران و فعالان انجمن- به اقدامات عوام فریب روی، اتهامات واهی و پاپوش سازی های سیاسی –امنیتی روی  می آوردند تا اینکه در انتها، با همکاری سازمانهای امنیتی و قضایی و پلیسی و اجرایی رژیم، موجبات اعدام یعقوب و چند تن از همفکران مدنی و سیاسی اش را، ناجوانمردانه رقم زدند.

اما اکنون، آن "نگاه تبعیض آمیز و حقارت آور "سیستماتیک"ی را، که یعقوب و دوستانش - وجود خارجی - آنرا تشخیص داد ه بودند و علیه اش فریاد می زدند، را از زبان نمایندگان استان میتوان شنید، در این باره میتوان به جلسه وزیر بهداشت سعید نمکی با نماینده شهر زاهدان، فداحسن مالکی اشاره نمود، که در آن وی (نماینده زاهدان) به تحقیر و تبعیضی که در دوران بیماری کوید 19 کرونا از سوی وزارت بهداشت و درمان متوجه مردم استان است، سخن می گوید.

یعقوب دانشجوی رشته علوم سیاسی در دانشگاه تهران، وبلاگنویس، روزنامه نگار و مدیر "روزنامه مردم سالاری" متعلق به طیف اصلاح طلبان رژیم در بلوچستان، فعال مدنی، فعال حقوق بشر، مدافع حقوق زنان و کودکان، فعال فرهنگی و فعال سیاسی- دانشجویی بود.

یعقوب برای بار اول در فروردین ماه 1386 در اولین دوره ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد دستگیر شد و بعد از چند روز بازداشت، آزاد گردید.

یک ماه بعد در اردیبهشت ماه همان سال دوباره به همراه تعدادی از اعضای شورای مرکزی انجمن دستگیر، سرانجام بعد از یک سال و اندی تحمل زندان و شکنجه، با تائید دیوان عالی کشور و بدون - حق داشتن وکیل مدافع-، وی به همراه همرزمش زنده یاد عبدالناصر طاهری صدر،غیرمنتظره در روز چهاردهم مردادماه 1387 برابر با چهارم آگوست 2008 در زندان زاهدان اعدام شدند.

او اولین وبلاگ نویس بود، که در جهان و توسط جمهوری اسلامی ایران اعدام شد.

روح وی و همراهان اعدام شده اش شاد و یادشان  گرامی و راهشان بیش از پیش پر رهروتر باد.

ح د سدیچ

Saditsch.hd@gmail.com

4 آگوست 2021 برابر با چهارشنبه 13 مرادماه 1400 هجری شمسی


https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2012_08_03_archive.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2014/08/blog-post_4.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2014/08/der-sechste-jahrestag-andenken-von.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2015/08/blog-post.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2016/08/

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2017/08/

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2018/08/blog-post.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2019/08/blog-post.html

https://makoranbelutschistan.blogspot.com/2020/08/


 


Samstag, 17. Juli 2021

نیوزویک: «بایدن» استراتژی بقاء و نجات جمهوری اسلامی است/ Biden ist die Überlebensstrategie des Iran | Meinung / Treffen Sie "The Butcher", den neuen iranischen Präsidenten Ebrahim Raisi





در حالی که رژیم حاکم بر ایران در مقابل بازگشت به توافق‌نامۀ برجام مقاومت می‌کند، دولت بایدن به دنبال هر راهی است که بتواند فارغ از تصمیماتی که در ایران اتخاذ می‌شود، تحریم‌ها را به هر ترتیب لغو نماید.

از هر گوشه تا گوشۀ دیگر ایران، شهروندان در رنج و عذاب هستند و جمهوری اسلامی در تمامی زمینه‌ها مردم ایران را ناکام گذاشته است. همه‌جا صحبت از کمبود آب است و مردم در سراسر کشور با قطعی برق دست و پنجه نرم می‌کنند. محصولات دامی و زراعی به دلیل نبود امکانات در معرض نابودی کامل هستند. کارکنان صنعت نفت به دلیل دستمزدهای زیر خط فقر در اعتصاب هستند. هر طرف را که نگاه می‌کنید، همه چیز از هم پاشیده است و رژیم فقط ۲ راه حل دارد تا بتواند از خشم و طغیان مردم جلوگیری کند؛ «سرکوب» و «لغو تحریم‌ها» و دولت بایدن همۀ دلایلی که رژیم حاکم بر ایران نیاز دارد را پیش رویش می‌گذارد تا باور داشته باشد که از هر ۲ راه حل می‌تواند به نحو موفقیت‌آمیزی بهره‌گیری نماید.

در گذشته‌ای نَه چندان دور، هر نوع گمانه‌زنی در مورد تصمیم دیکتاتور علی خامنه‌ای مبنی بر انتصاب رئیس قوۀ قضائیه ابراهیم رئیسی به عنوان رئیس‌جمهور بعدی که کارش را ماه آینده آغاز می‌کند، هر مخاطبی را در بهت و نفرت فرو می‌بُرد.

ابراهیم رئیسی یک سادیستِ قاتل و جنایت‌کارِ است. نام او به طور مشخص در سال ١٣۶۷ و به عنوان یکی از ۴ عضو «هیأت مرگ» مطرح شد که مستقیماً مسئول اعدام نزدیک به ٣٠/٠٠٠ نفر، از جمله کودکان است. این ٣٠/٠٠٠ نفر فقط رنج اعدام را تحمل نکردند، بلکه بسیاری از آنها قبل از آنکه به قتل برسند، تحت شکنجه قرار گرفته بودند. زنان و دختران از سایر قربانیان جدا می‌شدند تا یک عملیات به شدت وحشیانه و شیطانی بر روی آنها انجام پذیرد؛ رئیسی و همدستانش به زنان و دختران جوان قبل از اعدام تجاوز می‌کردند تا اطمینان حاصل کنند که تمامی دشمنان جمهوری اسلامی «در آتش جهنم سوزانده می‌شوند»!

جنایات ابراهیم رئیسی به قتل‌عام ١٣۶۷ محدود نمی‌شود. وقتی او بعدها وارد سطوح مختلف دادگستری و قوۀ قضائیۀ جمهوری اسلامی شد نیز هزاران نفر را به اعدام محکوم کرد.

رئیسی به دلیل مشارکت مستقیم در قتل‌عام، هدف تحریم‌های شخصی ایالات متحدۀ آمریکا قرار گرفته است. او همچنین بنیاد آستان قدس رضوی را مدیریت می‌کند که این بنیاد هم به دلیل تغذیۀ مالی دیکتاتور سوریه بشار اسد تحت تحریم‌های آمریکا قرار دارد. بشار اسد آمر نسل‌کشی نزدیک به ۵۰٠/٠٠٠ شهروند سوریه است. همانگونه که مریم معمارصادقی اخیراً در مجلۀ تبلت استدلال نموده است کمک‌های مالی آستان قدس رضوی به بشار اسد، رئیسی را به شریک جرایم اسد در جنایت علیه بشریت تبدیل نموده است.

رئیسی به طور رسمی به عنوان رئیس‌جمهور بعدی انتخاب شده است، اما انتخاب او یک تقلب و نمایش دروغین بود؛ خامنه‌ای و نوکرانش تصمیم می‌گیرند که چه کسی کاندیدای ریاست‌جمهوری شود و خودشان هم نتیجۀ انتخابات را تعیین می‌کنند. مردم ایران هم که به خوبی آگاه هستند که رأی آنها بی‌معنا و بی‌نتیجه است، به طور گسترده‌ای انتخابات را تحریم کردند.

انتصاب رئیسی توسط خامنه‌ای یک پیام به مردم ایران بود: هر نوع تلاشی برای مخالفت و مبارزه با رژیم و هر نوع مطالبه‌ای برای تغییر مسیر و یا براندازی جمهوری اسلامی، با سرکوبی مواجه خواهد شد که نمونۀ آن را بعد از قتل‌عام ٣٠/٠٠٠ نفر از برادران و خواهران خود در بیش از سه دهۀ پیش به دست رئیسیِ سادیست مشاهده نکرده‌اند.

هیچ‌کدام از این موضوعات، کوچکترین وقفه‌ای در تماس‌ها و مذاکرات دولت بایدن با رژیم حاکم بر ایران ایجاد نکرده است.

بایدن همواره ادعا کرده است که دفاع از حقوق بشر بزرگترین هدف و پایه و اساس باورهای دولت اوست، اما همزمان با قدرت‌گیریِ رئیسیِ قصاب، به جای آنکه روابط خود را با جمهوری اسلامی محدود کند و این رژیم را تحت فشار قرار دهد، به دنبال توجیه و بهانه‌تراشی برای ادامۀ سیاست مماشات در برابر ایران است. یکی از توجیهات و بهانه‌های جو بایدن این است که انتخاب رئیسی در میانۀ مذاکرات هسته‌ای بیانگر این مطلب است که حتی تندروترین جریانات در جمهوری اسلامی هم به دنبال مذاکره با آمریکا هستند! توجیهِ دیگری که بایدن و مشاورانش آن را دستاویز قرار داده‌اند این است که انتخاب رئیسی اصلاً اهمیتی ندارد، چون در نهایت خامنه‌ای تصمیم‌گیرنده است! بهانۀ سومی هم که دولت بایدن خلق کرده است این است که شانه‌های خود را بالا می‌اندازند و می‌گویند پروندۀ جنایات رئیسی ارتباطی به آمریکا ندارد و تنها چیزی که برای آمریکا اهمیت دارد مذاکره‌ای است که بتواند توافق‌نامۀ برجام را احیاء کند! به طور مشابه، دولت بایدن توجیهِ چهارمی را هم از آستین بیرون می‌آورد: دولت آمریکا باید تا قبل از شروع کار رئیسی، به هر طریق ممکن مذاکراتِ خود با جمهوری اسلامی را نهایی کند!

دولت بایدن برای آنکه وانمود کند که این توجیهات و بهانه‌تراشی‌ها ضربه‌ای به ارزش‌های اخلاقی و عقلانیت استراتژیک ایالات متحده وارد نمی‌کند، بر روی عدم آگاهی عمومی در مورد مفاد مذاکرات هسته‌ای، رؤیاهای هسته‌ای جمهوری اسلامی، پروژه‌ها و عملیات‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی و همینطور دیدگاه‌های جمهوری اسلامی در مورد توافق‌نامۀ هسته‌ای سرمایه‌گذاری نموده است.

بر خلاف یک قرارداد منع گسترش سلاح‌های اتمی، قرارداد برجام ورود جمهوری اسلامی به گروه دولت‌های دارندۀ سلاح هسته‌ای را تضمین کرد. محدودیت‌هایی که قرارداد برجام بر روی برنامه‌های اتمی جمهوری اسلامی اعمال می‌کرد، همگی موقت بودند و تنها تا سال ۲٠٣٠ اعتبار داشتند. همانطور که حتی خودِ باراک اوباما در سال ۲٠١۶ توضیح داد، فعالیت‌های هسته‌ای که جمهوری اسلامی تا سال ۲٠٣٠ بر اساس قرارداد برجام مجاز به انجام آن بود، زمان لازم برای کسب توانایی تولید سلاح هسته‌ای را به «صفر» می‌رساند.

اگر بخواهیم به آرزوهای هسته‌ای جمهوری اسلامی بپردازیم، قرارداد برجام به طور کلی بر پایۀ این فرضیۀ استراتژیک که «برنامۀ هسته‌ای جمهوری اسلامی یک برنامۀ صلح‌آمیز است و نَه یک برنامۀ نظامی» استوار بود. این فرضیه که از همان ابتدا مورد شک و تردید بود، بعد از دستیابی اسرائیل به آرشیو هسته‌ای جمهوری اسلامی در سال ۲٠١۸ از اساس نقض و ابطال شد و همین افشاگری‌های اسرائیل بود که ترامپ را متقاعد کرد که از قرارداد برجام خارج شود و سیاست فشار حداکثری را علیه این رژیم دیوانه به اجرا بگذارد.

بلافاصله بعد از آنکه جمهوری اسلامی با سوء نیت، قرارداد برجام را به امضاء رساند، نقض متن و روح برجام را آغاز کرد. جمهوری اسلامی از همان ابتدا محدودیت‌های برجام را در مورد فعالیت‌های هسته‌ایِ خود به رسمیت نشناخت و در تولید آب سنگین مورد نیاز برای فعالیت رآکتورهای تولید پلوتونیوم، پا را از محدودیت‌های برجامی فراتر گذاشت و سانتریفیوژهای پیشرفتۀ بیشتری را به کار انداخت و به شکل کاملاً پنهانی به دنبال دستیابی به تکنولوژی‌های منع‌شدۀ مرتبط با موشک‌های بالیستیک بود و از دسترسی کامل کارشناسان آژانس بین‌المللی به تأسیسات و نیروگاه‌های هسته‌ای نیز جلوگیری به عمل آورد. این تخطی‌ها از قرارداد برجام هرگز اتفاقی نبود، بلکه کاملاً حساب‌شده بود، هرچند مقامات دولت آمریکا، اتحادیۀ اروپا و سازمان ملل متحد تا مدت‌ها تلاش می‌کردند تا به شکل وقیحانه‌ای این تخطی‌ها را کم‌اهمیت و ناچیز جلوه دهند تا مجبور نباشند که به نقض قرارداد برجام توسط جمهوری اسلامی اعتراف کنند.

اگرچه جمهوری اسلامی اصرار داشت که بعد از خروج آمریکا از برجام هم کماکان به این قرارداد وفادار مانده، اما اقدام به عملیات‌های هسته‌ای در ابعاد وسیعی نموده بود که تمامی محدودیت‌های برجام را به طور آشکارا نقض کرده بودند.

در برابر تمامی این حقایق پیرامون ماهیت فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی و نقض پیوستۀ برجام، بایدن همچنان سعی دارد که به شکل هذیان‌گونه‌ای استدلال کند که با بازگشت به برجام می‌تواند فعالیت‌های هسته‌ای جمهوری اسلامی را محدود نماید و تحت کنترل در آورد. اما واقعیت اینجاست که هدف دیگری در میان است و همانطور که اخیراً مایکل دوران و تونی بادران، متخصصین امور خاورمیانه در تحلیل‌های خود به آن پرداخته‌اند، هدف اصلیِ دیپلماسی هسته‌ای دولت جو بایدن در قبال جمهوری اسلامی، یک نوع سیاست «آرایش مجدد» در خاورمیانه است، به این معنا که آنها می‌خواهند کفۀ ترازوی توازن قوا در خاورمیانه بیشتر به سوی رژیم حاکم بر ایران سنگین شود.

از منظر نقطه‌نظر جمهوری اسلامی، اهداف این قرارداد محدود به همان چیزی است که خود می‌خواهد. لغو تمامی تحریم‌های آمریکا، همۀ آن چیزی است که جمهوری اسلامی به دنبال آن است. انتخاب رئیسی بار دیگر این نکته را اثبات می‌کند که «جنگ بین گروه‌های میانه‌رو و تندرو در بدنۀ جمهوری اسلامی» یاوه‌ها و مهملاتی است که غربی‌ها خود را با آن فریب می‌دهند. چیزی به نام «میانه‌روی» در جمهوری اسلامی وجود و معنا ندارد و جمهوری اسلامی تمایلی به میانه‌روی ندارد. تنها چیزی که جمهوری اسلامی به آن تمایل و علاقه دارد این است که آمریکا اقتصادش را با لغو تحریم‌ها از فروپاشی نجات دهد و تقویت کند تا بتواند سلاح هسته‌ای تولید کند و گروه‌های تروریستی و نیابتی خود را تغذیه و حمایت نماید و جنگ خود را با آمریکا و اسرائیل و کشورهای منطقه ادامه دهد و بتواند پولی را هم برای سرکوب مردم ایران کنار بگذارد.

بایدن، ناچار و مستأصل برای پیش‌برد سیاست «آرایش مجددِ» خود در خاورمیانه، هر کاری که بتواند انجام می‌دهد تا رضایت جمهوری اسلامی را جلب کند. بر خلاف ادعاهای گذشتۀ بایدن مبنی بر اینکه تا زمانی که جمهوری اسلامی فعالیت‌های اتمی خود را برای بازگشت به قرارداد برجام محدود نکرده است، هیچ تحریمی لغو نخواهد شد، دولت بایدن همین حالا هم لغو تحریم‌ها را آغاز کرده است. همین هفته آنتونی بلینکن سه ایرانی را که در برنامۀ توسعۀ موشک‌های بالیستیک سپاه پاسداران دخیل بودند، از لیست تحریم‌های ایالات متحده خارج کرد. قطعاً دولت بایدن تمایل خود برای لغو تحریم‌ها علیه شخصِ خامنه‌ای را هم ابراز نموده است.

همینطور بر اساس گزارش اخیر نشریۀ وال استریت ژورنال، دولت بایدن به دنبال طراحی یک سیاست جدید تحریم است که از کمپین‌های فشار حداکثری و تحریم‌های موازی و چندلایه جلوگیری خواهد کرد و دولت ایالات متحدۀ آمریکا را وادار خواهد کرد که تحریم‌ها را فقط با موافقت متحدین و نَه به صورت یکجانبه اعمال نماید. قرار بر این است که جزئیات این سیاست جدید تحریم تا پایان تابستان امسال منتشر شود و یکی از اهداف آن نیز «کاهش تحریم‌های اقتصادی علیه جمهوری اسلامی» اعلام شده است.

به بیان دیگر، در حالی که رژیم حاکم بر ایران در مقابل بازگشت به توافق‌نامۀ برجام مقاومت می‌کند، دولت بایدن به دنبال هر راهی است که بتواند فارغ از تصمیماتی که در ایران اتخاذ می‌شود، تحریم‌ها را به هر ترتیب لغو نماید و با شعارهایی مانند «چندجانبه‌گرایی» بر آن سرپوش بگذارد.

خامنه‌ای که از قرارداد برجام که راهِ حکومتش را به سوی یک زرادخانۀ هسته‌ای گشوده بود جانِ دوباره‌ای گرفته بود، در سال ۲٠١۵ وعده داد که اسرائیل تا سال ۲٠۴٠ ریشه‌کن خواهد شد و در سال ۲٠١۷ هواداران رژیم با برگزاری یک راهپیمایی در تهران، از یک ساعت دیجیتال رونمایی کردند که شمارش معکوس تا نابودی اسرائیل را به نمایش می‌گذاشت که البته این ساعت هفتۀ گذشته به دلیل قطعی برق از کار افتاد.

رژیم حاکم بر ایران باور دارد که دولت بایدن با چراغ سبزی که برای سرکوب مردم ایران و نجات اقتصادش از طریق لغو تحریم‌ها به او نشان می‌دهد، بقاء او را تضمین می‌کند و زیر سایۀ سیاست‌هایی که جو بایدن در پیش گرفته است، دلیلی وجود ندارد که در مورد ارزیابی جمهوری اسلامی تردیدی به خود راه دهیم.

https://news.gooya.com/2021/07/post-53989.php


---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Biden ist die Überlebensstrategie des Iran | Meinung

Von einem Ende des Iran zum anderen leiden die Bürger. Das Regime lässt die Menschen auf allen Ebenen im Stich. Wasserknappheit ist endemisch. Stromausfälle sind selbstverständlich. Kranke und Verarmte, Vieh und Feldfrüchte sterben an Wassermangel, Sauerstoffmangel und Überhitzung. Erdölarbeiter streiken wegen Hungerlöhnen.

Wohin man sich im Iran wendet, ist alles kaputt.

Das Regime hat zwei Pläne, um den Zorn des Volkes zu vermeiden: Repression und Sanktionen. Und die Biden-Regierung gibt dem iranischen Regime allen Grund zu der Annahme, dass es beides schaffen kann.

In nicht allzu ferner Vergangenheit wäre die Entscheidung des iranischen Diktators Ayatollah Ali Khamenei, den Justizchef Ebrahim Raisi ab nächsten Monat zum nächsten Präsidenten des Iran zu ernennen, mit fassungslosem Abscheu aufgenommen worden.

Raisi ist ein sadistischer Massenmörder. Bekanntheit erlangte er erstmals 1988, als er als eines von vier Mitgliedern der "Todeskommission" für die Hinrichtung von etwa 30.000 Dissidenten, darunter auch Kinder, direkt verantwortlich war.

Die Dissidenten wurden nicht einfach hingerichtet. Viele von ihnen wurden vor ihrer Ermordung gefoltert. Frauen und Mädchen wurden besonders monströs behandelt: Raisi und seine Partner ließen ihre jungen weiblichen Opfer vor der Hinrichtung vergewaltigen, damit alle "Feinde des Regimes" in der Hölle brannten.

Raisis Rolle beim Massaker von 1988 war kein Einzelfall. Als er in der iranischen Justiz aufstieg, verurteilte er Tausende von Dissidenten zum Tode.

Raisi ist das Ziel persönlicher Sanktionen der USA wegen seiner direkten Beteiligung an Massenmorden. Raisi leitet auch die Stiftung Astan Quds Razavi, die wegen ihrer Rolle bei der Weiterleitung von Geldern an den syrischen Diktator Bashar al-Assad selbst von den USA sanktioniert wird Assad hat den Völkermord an rund einer halben Million Syrern geleitet. Wie Mariam Memarsadeghi kürzlich im Tablet Magazine argumentierte , macht diese Finanzierung Raisi zu einem Mittäter bei Assads Verbrechen gegen die Menschlichkeit.

Raisi wurde gerade formell zum iranischen Präsidenten gewählt. Aber seine Wahl war eine Farce. Khamenei und seine Lakaien entscheiden, wer für das Präsidentenamt kandidiert, und sie entscheiden auch über das Wahlergebnis. Die iranische Öffentlichkeit, wohl wissend, dass ihre Stimmen bedeutungslos sind, boykottierte die Wahl mit überwältigender Mehrheit.

Khameneis Erhöhung von Raisi war eine Botschaft an das iranische Volk: Jeder Versuch, sich dem Regime zu widersetzen – jede Forderung, das korrupte System zu reformieren oder zu stürzen – wird mit Repressionen konfrontiert, wie sie sie nicht mehr gesehen haben, seit Raisi, der Sadist, 30.000 von ihnen getötet hat ihre Brüder und Schwestern vor mehr als drei Jahrzehnten.

Nichts davon hat die Reichweite der Biden-Regierung im Iran beeinträchtigt.

Die Regierung hat darauf bestanden, dass die Verteidigung der Menschenrechte ihr Credo ist. Aber als der Metzger Raisi an die Macht kommt, statt den Iran zu boykottieren, sucht die Regierung Ausreden, um ihre Appeasement-Politik beizubehalten.

Eine Ausrede ist, dass Raisis „Wahl“ inmitten von Atomverhandlungen zeigt, dass selbst die härtesten „Hardliner“ bereit sind, einen Deal mit den USA zu machen große Sache, weil Khamenei sowieso alle Entscheidungen trifft.

Eine dritte Ausrede, die das Biden-Team vorbringt, ist ein Schulterzucken. Raisis Bilanz von Massenmorden ist nicht Amerikas Sorge. Ein Abkommen mit dem Iran zu erzielen, das sowohl den Iran als auch die USA die Einhaltung des Gemeinsamen umfassenden Aktionsplans (JCPOA) von 2015 – besser bekannt als Iran-Atomabkommen – wiederherstellt, ist Amerikas Anliegen. In diesem Zusammenhang machen Regierungsbeamte eine vierte Ausrede: Raisis Wahl bedeutet, dass die USA bis zum 8. August, seinem Amtsantrittsdatum, Zeit haben, um einen Deal abzuschließen.

Um die Einbildung aufrechtzuerhalten, dass ihre Entschuldigungen alles andere als eine Abdankung sowohl der amerikanischen moralischen Führung als auch der strategischen Rationalität darstellen, ist die Regierung darauf angewiesen, dass die Öffentlichkeit nichts über das Atomabkommen, über die nuklearen Bestrebungen des Iran, seine nuklearen Operationen oder seine Ansichten über die Atomwaffen weiß Deal.

Weit entfernt von einem nuklearen Nichtverbreitungsabkommen garantierte der JCPOA dem Iran den Eintritt in den Club der atomar bewaffneten Staaten. Die Beschränkungen, die das Abkommen für die nuklearen Operationen des Iran auferlegte, waren vorübergehend und werden alle im Jahr 2030 auslaufen. Bis dahin, wie der damalige Präsident Barack Obama im Jahr 2016 erklärte, werden die nuklearen Aktivitäten, die der Iran im Rahmen des Atomabkommens durchführen darf, seine Durchbruchszeit auf das Militär verkürzen Nuklearkapazitäten auf "Null".

Was die Bestrebungen des Iran betrifft, so basierte der JCPOA auf einer wichtigen strategischen Annahme: Das iranische Nuklearprogramm sei ein ziviles Nuklearprogramm, kein militärisches Nuklearprogramm. Diese von vornherein zweifelhafte Annahme wurde nach der Beschlagnahme des iranischen Nukleararchivs durch Israel im Jahr 2018 als völliger Trugschluss entlarvt. Es waren die Enthüllungen des Archivs, die den damaligen Präsidenten Donald Trump davon überzeugten , die US-Beteiligung am JCPOA zurückzuziehen und eine Strategie des "maximalen Drucks" auf das fanatische Regime.

Nachdem die Iraner in böser Absicht über das Abkommen verhandelt hatten, begannen die Iraner sofort, sowohl den Wortlaut als auch den Geist des Abkommens zu verletzen. Von Anfang an hat der Iran die Beschränkungen des Abkommens für seine Nuklearoperationen nicht eingehalten. Es überschritt die Grenzwerte für die Produktion von Schwerwasser, die für den Betrieb von Plutonium produzierenden Kernreaktoren erforderlich waren, und betrieb fortschrittlichere Urananreicherungszentrifugen als zulässig. Es versuchte, heimlich Nuklear- und Raketentechnologie, einschließlich Kohlefaser, auf eine durch das Abkommen verbotene Weise zu erwerben. Und es weigerte sich, den Nuklearinspektoren der Vereinten Nationen (UN) vollen Zugang zu seinen Nuklearanlagen zu gewähren Diese Verstöße waren nicht zufällig; sie waren absichtlich, obwohl US-, UN- und europäische Beamte unverschämte Anstrengungen unternahmen die Verstöße herunterzuspielen, um nicht anerkennen zu müssen, dass der Iran gegen das Abkommen verstößt.

Obwohl der Iran darauf beharrte, dem JCPOA verpflichtet zu bleiben, nachdem die USA ihn aufgegeben hatten, begann das Regime unter offener Verletzung aller Beschränkungen des JCPOA massive Nuklearoperationen.

Angesichts all dieser bekannten Fakten über den Umfang des Atomabkommens, die nuklearen Operationen des Iran und den konsequenten Verstoß gegen das Abkommen selbst argumentiert die Biden-Regierung unsinnig, dass sie durch die Wiederherstellung der Einhaltung des Abkommens von 2015 im Iran in der Lage sein wird, Irans Atomprogramm "in a box". Aber die Nahostwissenschaftler Michael Doran und Tony Badran haben kürzlich überzeugend argumentiert, dass der wahre Zweck der US-Atomdiplomatie mit dem Iran darin besteht, die US-Allianzstruktur im Nahen Osten weg von Israel und den sunnitischen arabischen Staaten hin zum Iran auszurichten.

Aus iranischer Sicht ist der Zweck des Abkommens viel begrenzter.

Der Iran strebt lediglich ein Ende der US-Sanktionen an. Raisis "Wahl" ist ein weiterer Beweis dafür, dass alle Rede von einem Kampf zwischen "Gemäßigten" und "Hardlinern" im iranischen Regime Unsinn ist, den sich die Westler selbst einreden. Der Iran ist nicht daran interessiert, zu moderieren. Sie ist daran interessiert, dass die USA sie finanziell retten, indem sie ihre Sanktionen beenden, damit sie ihre Atomwaffen bauen, ihre Terror-Stellvertreter unterstützen und ihre Kriege gegen die USA, Israel und die sunnitischen Araber aufrechterhalten können und immer noch Geld haben, um das iranische Volk zu unterdrücken .

Die Biden-Regierung versucht verzweifelt, ihre Politik der "Neuausrichtung" voranzutreiben, und tut alles, um die Iraner zufrieden zu stellen. Trotz Bidens Behauptung, dass keine Sanktionen aufgehoben werden, solange die Iraner ihre nuklearen Aktivitäten nicht eingeschränkt haben, um im Einklang mit dem JCPOA zurückzukehren, hat die Regierung bereits damit begonnen, Sanktionen aufzuheben. Diese Woche hat Außenminister Antony Blinken die Sanktionen gegen drei Iraner aufgehoben , die am iranischen Raketenprogramm beteiligt waren. Tatsächlich hat sich die Regierung bereit erklärt, die gegen Khamenei selbst verhängten Sanktionen aufzuheben.

Auch das Wall Street Journal berichtete kürzlich, dass die Regierung eine neue Sanktionspolitik entwickelt, die "umfassende Druckkampagnen eindämmen, Kollateralschäden vermeiden und gemeinsam mit Verbündeten und nicht einseitig handeln wird". Bis Ende des Sommers soll die neue Sanktionspolitik enthüllt werden, zu deren Zielen "die gesamtwirtschaftlichen Sanktionen gegen den Iran" gelockert werden.

Mit anderen Worten, da der Iran sich weigert, das Atomabkommen von 2015 wieder einzuhalten, sucht die Biden-Regierung ohnehin nach Wegen, die Sanktionen mit Schlagworten wie "Multilateralismus" aufzuheben.

Beflügelt durch das Atomabkommen, das dem Iran einen offenen Weg zu einem Atomarsenal eröffnete, versprach Khamenei 2015 die Ausrottung Israels bis 2040. 2017 veranstalteten Regimeanhänger in Teheran eine Massenkundgebung, bei der sie eine digitale Uhr enthüllten, die bis zur Zerstörung Israels zählte .

Aufgrund von Stromausfällen ist die Countdown-Uhr letzte Woche gestorben.

Das iranische Regime glaubt, dass die Biden-Regierung ihr Überleben sichern wird, indem sie ihr grünes Licht gibt, ihr Volk zu unterdrücken und ihre Wirtschaft durch die Erleichterung der Sanktionen zu retten. Angesichts der Politik der Regierung gibt es wenig Anlass, an der Einschätzung des Iran zu zweifeln.

Caroline B. Glick ist leitende Kolumnistin bei Israel Hayom und Autorin von The Israeli Solution: A One-State Plan for Peace in the Middle East (Crown Forum, 2014). Von 1994 bis 1996 war sie Kernmitglied des israelischen Verhandlungsteams bei der Palästinensischen Befreiungsorganisation.

https://www.newsweek.com/biden-irans-survival-strategy-opinion-1608643

---------------------------------------------------------------------------------------------------------------

Der gewählte iranische Präsident Ebrahim Raisi spricht bei seiner ersten Pressekonferenz in der Hauptstadt Teheran am 21. Juni 2021

Treffen Sie "The Butcher", den neuen iranischen Präsidenten Ebrahim Raisi

Durch die Wahl eines Massenmörders als potentiellen Nachfolger hofft der oberste iranische Führer, die Vereinigten Staaten zu einem willigen Partner bei der Unterdrückung der Bevölkerung seines Landes zu machen


Da die Biden-Regierung jeden Hinweis darauf gibt, die meisten Sanktionen gegen den weltweit größten staatlichen Terrorsponsor bei der Verfolgung seines Atomabkommens aufzuheben, hat dieses Regime einen neuen Präsidenten hervorgebracht, der persönlich schuldig – und von den Vereinigten Staaten sanktioniert – für groß angelegte Verbrechen gegen die Menschlichkeit ist . Da der handverlesene 60-jährige Ebrahim Raisi wahrscheinlich auch die Nachfolge des kränkelnden Ali Khamenei als nächster oberster Führer der Islamischen Republik antreten wird, verdienen seine zutiefst beunruhigende Bilanz und Einstellung besondere Aufmerksamkeit.

Raisi wurde ein islamistischer Ideologe, als er als Teenager im Seminar in Qom studierte. Nach der Revolution, als er erst 19 Jahre alt war und keine Universitätsausbildung hatte, wurde er zum Staatsanwalt ernannt und stieg in den folgenden vier Jahrzehnten auf, um die Positionen des Generalstaatsanwalts, des stellvertretenden Obersten Richters und zuletzt des Obersten Richters des iranischen theokratische Diktatur.

Vor allem aber war Raisi eines von vier Mitgliedern eines Todeskomitees, das 1988 für die Hinrichtung Tausender iranischer politischer Gefangener innerhalb weniger Monate verantwortlich war. Die ideologisch motivierten Massenhinrichtungen stellten laut dem internationalen Menschenrechtsexperten Geoffrey Robertson sowohl ein Verbrechen gegen die Menschlichkeit als auch einen Völkermord – eine Säuberung religiöser Ungläubiger – dar. Es war ein Massaker, sagt er, vergleichbar mit denen von Srebrenica und dem Wald von Katyn.

Raisi verbrachte normalerweise nur wenige Minuten mit jedem Gefangenen – einigen kleinen Kindern – und stellte ihnen Fragen, um ihre Treue zum radikalen Islam zu testen. Die Gefangenen, meist linke Revolutionäre, die das Regime an die Macht gebracht hatten, weigerten sich typischerweise, Loyalität vorzutäuschen, selbst nach längerer und brutaler Folter, die in einigen Fällen von Raisi persönlich geleitet und überwacht wurde. Es wird geschätzt, dass mindestens einige Tausend und bis zu 30.000 durch Erhängen oder Erschießungen getötet wurden. Das Massaker wird immer noch geheim gehalten, und das Regime verweigert den Familien der Getöteten weiterhin Informationen, auch über den Aufenthaltsort der sterblichen Überreste ihrer Angehörigen .

Bekannt ist die Geschwindigkeit und Effizienz des Tötens, wobei jede halbe Stunde mit Gabelstaplern erhängt und Leichen auf Lastwagen aufgestapelt werden, eine Methode und Geschwindigkeit, die die Henker selbst traumatisiert haben. Jungfrauen wurden vor ihrer Hinrichtung systematisch vergewaltigt, um das islamische Tötungsverbot für Jungfrauen zu umgehen und um zu verhindern, dass Frauen und Mädchen in den Himmel gelangen. Den Hingerichteten wurde befohlen, ihre eigenen Namen auf ihre Hände zu schreiben, bevor sie in den Tod gingen. Das Massaker ist ein Trauma, das sich in das kollektive Bewusstsein des gesamten iranischen Volkes im ganzen Land und in der gesamten Diaspora eingebrannt hat.

Damals verurteilte Großajatollah Hossein Ali Montazeri, der als Nachfolger des Revolutionsführers Khomeini designiert worden war, die Massenhinrichtungen in einem Akt des Widerspruchs. Als Reaktion darauf hob Khomeini den klerikalen Rang von Montazeri auf, hob seine Wahl zum nächsten obersten Führer auf und verurteilte ihn zu Hausarrest. An Montazeris Stelle erhob sich Raisi.

Bis heute ist Raisi stolz auf seine Rolle als pflichtbewusster Massenmörder. 2017 postete er auf seinem Telegram-Kanal ein Video, in dem er das Massaker rechtfertigte, und nannte es 2018 „göttliche Strafe“ und eine „stolze Leistung“ für das revolutionäre Regime. Während seiner Amtszeit als Generalstaatsanwalt (2014-2016) nahmen die Hinrichtungen im Vergleich zu den Vorjahren erheblich zu, und während seiner Zeit als Justizchef (2019-2021) erschoss das Regime mindestens 1.500 friedliche Demonstranten auf den Straßen in mehr als 200 Städte und inhaftiert, gefoltert und zahllose weitere hingerichtet, in dem größten Akt staatlicher Gewalt seit dem Gefängnismassaker von 1988.

Als leidenschaftlicher Ideologe glaubt Raisi, dass staatliche Gewalt nicht nur gerechtfertigt ist – wie es Autokraten typischerweise in ihrem Engagement für das Überleben des Regimes oder die „nationale Sicherheit“ tun –, sondern dass sie auch gottgefällig ist. Er hat die Gewalt der islamistischen Theokratie nicht nur gerechtfertigt, sondern erhöht, indem er sie über alle andere Gewalt auf Erden erhebt:

Es gibt Armeen, Soldaten, Kriege usw. auf der ganzen Welt, aber der Unterschied zwischen uns und ihnen besteht darin, dass wir heilig sind; unsere Justiz ist heilig und unser Regime ist heilig … Es gibt verschiedene Bedrohungen, die diese Heiligkeit vernichten wollen; Verteidiger müssen sicherstellen, dass diese Heiligkeit nicht beschädigt wird. Der Staatsanwalt spielt eine wichtige Rolle bei der Identifizierung [der Bedrohungen] und bei der Sicherstellung, dass Maßnahmen [zur Angesicht und Bekämpfung der Bedrohungen] rechtzeitig und angemessen ergriffen werden. Wir dürfen nicht zulassen, dass Korruption irgendwo im Land infiltriert.

Der Historiker Ladan Boroumand ist Experte für die iranische Revolution und Dokumentarfilmer über das vier Jahrzehnte alte Engagement der Islamischen Republik, ihre politischen Gegner zu töten, einschließlich ihres eigenen Vaters, eines demokratischen Dissidenten, der 1991 in Paris vom Regime ermordet wurde.“ Raisi betrachtet das islamische Regime als die Verkörperung der Herrschaft Gottes in dieser Welt“, erklärt Boroumand. „Deshalb sind staatliche Institutionen heilig und heilig und per Definition den iranischen Bürgern nicht rechenschaftspflichtig. Bürger gegenüber der islamischen Regierung sind wie Kreaturen, die ihrem Schöpfer gegenüberstehen; sie haben keine eigenen Rechte. Raisi ist dabei ein treuer Anhänger des Gründers der Islamischen Republik, Ayatollah Khomeini. Er ist ein Befürworter des islamistischen Totalitarismus.“

Im Jahr 2019, am 40. Jahrestag, als die Islamische Republik 50 Amerikaner 444 Tage lang als Geisel nahm, sanktionierten die Vereinigten Staaten Raisi für seine Rolle in der Todeskommission sowie für die Hinrichtung von Kindern und die Unterdrückung von Menschenrechtsverteidigern in den letzten Jahren in seiner Eigenschaft als oberster Richter und für seine Rolle bei der brutalen Niederschlagung der Demonstranten der Grünen Bewegung 2009.

Die gegen Raisi gerichteten Sanktionen wurden als Teil einer Reihe von Sanktionen gegen den inneren Kreis des obersten Führers verhängt. Später kamen weitere Sanktionen auf die mächtigen „Fundamente“ der Führung hinzu , die die wichtigsten Mechanismen des Mafia-Staates zur Kontrolle großer Teile der iranischen Wirtschaft und zur illegalen Finanzierung sind. Dazu gehörte eine der größten des Regimes, die von Raisi geleitete Astan-Quds-Razavi-Stiftung. Diese „Stiftung“ hat dem syrischen Diktator Bashar al-Assad geholfen, Raisi mitschuldig an Verbrechen gegen die Menschlichkeit in Syrien zu machen.

Die Trump-Administration, die diese seit langem gerechtfertigten und notwendigen Sanktionen verhängte, machte deutlich, dass die sanktionierten Personen und Einrichtungen benannt wurden, weil sie das iranische Volk unterdrückt und ausgeraubt hatten. Es kann nicht genug betont werden, wie tief diese Aktion die Iraner getroffen hat, die sich jahrzehntelang nach einer Anerkennung der grotesken Ungerechtigkeit ihrer Lieben gesehnt hatten. Über 30 Jahre nach dem Gefängnismassaker sahen die Iraner die Hauptverantwortlichen für die Tötung und Folter sowie für die Beschlagnahme ihres persönlichen und geschäftlichen Vermögens endlich zur Rechenschaft gezogen – auch wenn nicht vor Gericht, wenn auch nicht in ihrem eigenen Land, und selbst wenn der Schuldige weiterhin die Macht ausübt.

Khameneis Erhebung von Raisi in seine rechte Hand soll sowohl die iranische Öffentlichkeit als auch die Vereinigten Staaten ärgern. In den letzten Jahren waren die Iraner offener und vereinter denn je in ihrem Kampf für einen friedlichen Sturz der korrupten Theokratie, die jeden Anschein der Zustimmung der Bevölkerung zu ihrer Herrschaft eingebüßt hat. Als Reaktion auf die sogenannte „Wahl“, die Raisi schließlich mit vermeintlichen 50% der Stimmen an die Macht brachte, inszenierten sie einen beispiellosen landesweiten Boykott. Leere Wahllokale wurden von Satelliten-TV-Kanälen zurück ins Land übertragen, ein Echo der größeren Kampagne des Volkes „Nein zur Islamischen Republik!“.

Die Iraner sehen keine Aussicht auf eine Reform des verrottenden theokratischen Systems, das sie zermalmt, abgesehen von seiner vollständigen Beseitigung. Auch in der gesamten arabischen Welt gehen die Menschen, die in der imperialen Herrschaft der Islamischen Republik leben, große Risiken ein, um sich gegen die mittelalterliche Kabale zu wehren, die sie ihrer Würde und einer Zukunft im Namen Gottes beraubt. Der neue iranische Präsident soll ein Bollwerk gegen diese mutigen Bestrebungen sein und ein Signal für die immer stärker werdende Entschlossenheit, zu unterdrücken und zu unterdrücken.

Khamenei weiß, dass die Wut der Menschen im Iran und in der Region zum großen Teil durch die lähmenden Sanktionen der Trump-Administration, die Präsident Biden bald wieder rückgängig machen wird, angeheizt wurde – aber auch durch die Wahrheitserklärung der Regierung über die Brutalität und Korruption von Regimebeamten . Die größte Demütigung für das antiamerikanischste Regime der Welt war jedoch die Ermordung von Khameneis Lieblings- und mächtigsten Loyalisten, dem Kommandeur des Korps der Islamischen Revolutionsgarden, Qassem Soleimani. Überwältigender finanzieller Druck, Überprüfung von Menschenrechtsverletzungen und Korruption, Ermordung von Spitzenbeamten, unerbittliche Spionage- und Sabotageakte (viel ermöglicht durch die Maulwürfe des israelischen Staates in den höchsten Rängen des Atomprogramms und der IRGC), wachsender Dissens,

Aber Bidens Appeasement 2.0- Politik hat dem Regime bereits eine neue Rettungsleine gegeben, und mit der Wahl von Raisi bläht Khamenei seine Brust auf und zeigt, dass er weiß, dass die Vereinigten Staaten ihre eigene starke Hand zugunsten einer verlierenden abgedankt haben. Das Regime hat die ideologischen Grundlagen der Obama/Biden-Perspektiven zum Nahen Osten studiert – und versucht, sie zu gestalten – eine „Neuausrichtung“ in Richtung einer Anpassung des Regimes um jeden Preis. Ermutigt durch die Erkenntnis, dass Biden, Außenminister Antony Blinken und Malley vor nichts zurückschrecken, um wieder in das Atomabkommen einzutreten, fühlt sich Khamenei bei der Wahl seines potenziellen Nachfolgers uneingeschränkt und unbesorgt, die amerikanische Kapitulation noch verzweifelter und ohne Moral aussehen zu lassen .

Das Regime nutzt sein Atomprogramm, um die Vereinigten Staaten zu erpressen, damit sie überleben können. Aber so sehr das Obama/Biden-Playbook das Regime als „Gegengewicht“ in der Region an der Macht halten möchte – eine unsinnige Formulierung, da die „andere Seite“, die in dieser Formulierung „ausgewogen“ wäre, die Vereinigten Staaten und ihre regionale Verbündete - das Regime selbst weiß, dass es sich in einer irreparablen Legitimitätskrise befindet, egal wie sehr die Vereinigten Staaten ihm entgegenkommen. Das Regime weiß, dass es strukturell nicht in der Lage ist, dem iranischen Volk Rechenschaft abzulegen. Es weiß, dass es mit seinem monströsen Netzwerk von Patronage und Korruption nicht in der Lage ist, die sich verschärfenden existenziellen Krisen zu bewältigen , die die meisten Menschen in Bewegung gesetzt haben, die Unterdrückten, in deren Namen die Revolution ursprünglich geführt wurde. Sie weiß, dass jedes Maß an Freiheit und Offenheit, das sie dem iranischen Volk gewährt, nur dazu verwendet wird, auf einen umfassenden Regimewechsel zu drängen.

Khamenei ist Student der Sowjetunion und des KGB. Er weiß, wie Glasnost und Perestroika nach hinten losgingen. Der Verfall seines Regimes ist unbestreitbar, und die Entschlossenheit des iranischen Volkes, gegen ihn zu kämpfen, wird nur wachsen. Aber er hat beschlossen, dass der einzige Ausweg weitere Brutalität ist, für die er hofft, die Vereinigten Staaten zu einem de facto Partner zu machen.

Khamenei will die USA in die entwürdigende Lage bringen, nicht nur Sanktionen aufzuheben, sondern sie auch gegen einen Präsidenten aufzuheben, der Verbrechen gegen die Menschlichkeit begangen hat. Er will die Menschen im Iran weiter terrorisieren und ihnen zeigen, dass sie nirgendwo zu appellieren haben – und dass die Bannerträger der Freiheit und der Menschenrechte lieber Paletten mit Bargeld an Massenmörder schicken, als die legitimen und friedlichen Bestrebungen der Normalbürger zu unterstützen Iraner. Damit will er die Kultur der Straflosigkeit stärken, die er für seine Jammer und sich selbst geschaffen hat. Er möchte, dass das iranische Volk seinen tiefen und dauerhaften Glauben an die Vereinigten Staaten verliert und seinen Traum von einer Demokratie aufgibt. Präsident Biden wäre zutiefst falsch, Khamenei zu geben, was er will.

https://www.tabletmag.com/sections/news/articles/who-is-iran-president-ebrahim-raisi