Montag, 3. Oktober 2011

انتقام برادران بر الله / Rache an den Brüdern in Allah

28.06.1971
Rache an den Brüdern in Allah
Augenzeugenbericht vom Massaker in Bengalen
Anderthalb Millionen bengalischer Landsleute hat Pakistans Armee nach eigenen Angaben seit März massakriert, sechs Millionen vertrieben. Jetzt richtet die westpakistanische Militär-Regierung in Ostpakistan eine Kolonialverwaltung ein, die von den Bengalen die Kosten dieses Blutbades wieder herauspressen soll. Westpakistans Kriegsrecht in Ostpakistan wurde einem Augenzeugen -- dem Autor dieses Berichts -- so klargemacht: "Wenn unseren Soldaten das Gesicht eines Bengalen nicht paßt, können sie ihn einfach umlegen:"

شاهدین از وقوع قتل عام در بنگلادیش خبر میدهند.

بنا بگفته خودِ ارتش پاکستان، نظامیان این کشور از ماه مارس یک و نیم میلیون از هموطنان بنگالی خود را قتل عام و شش میلیون را آواره کرده اند، حالا دولت نظامی پاکستان غربی قصد کرده یک دولت شبهَ استعماری را در پاکستان شرقی شکل دهد، تا بدین نحو تاوان این خسارات حمام خون را از بنگالی های تحت فشار قرار گرفته، وصول نماید.

وضع کردن قانون جنگی از سوی پاکستان غربی در پاکستان شرقی، این واقعیت را برای نویسنده این گزارش که خود شاهد عینی در منطقه میباشد واضع کرده «اگر یک سربازِ ما از چهره یک بنگالی خوشش نیامد، سربازِ ما بسادگی میتواند آن فرد بنگالی را نقش برزمین کند» (به قتل برساند).

حرف رمز بنگلادیش: از طریق تلفنِ بانک دولت هندوستان، صدای اِندیرا گاندی نخست وزیر هند به گوش میرسد. لحظه ای بعد آن فردی که صدای اِندیرا گاندی را پخش کرده بود به سوی باجه رفت تا پول دریافت کند.

او "وئد پرکاش مالهُترا" است، وی یکی از افراد مورد اعتماد نخست وزیر اِندیرا گاندی و نیز یک جاعل و تقلید کننده تردست صدای ایشان (اِندیرا گاندی) میباشد.

او نام بنگلادیش (سرزمین بنگالی ها) را به حسابدار نجوا کرد، بدون هیچ قبض و رسیدی، ششصد هزار روپیه (سیصد هزار مارک واحد پول آلمان) دریافت کرد و غیب شد، مالهُترا بعداَ دستگیر و به جرم فریبکاری بازداشت شد.

اما این رمز جادوئی "بنگلادیش" بیش از پیش قلب و اعتماد هندی ها را دارد مسخر میکند، اخیراَ در شهر کلکته تکدیگران خواهان یک دریافتی (خدمات پولی) مکمل به نام بنگال هستند.

"نیراد چوهدری" در روزنامه "هندوستان استاندارد" میگوید، درهند داشتن ایده تجزیه طلبی ممنوعیت قانونی دارد و مرتکبین به آن سخت مجازات خواهند شد، وی همچنین اضافه میکند و میگوید، ما اجازه داریم بنگالی ها را برعلیه پاکستان یاری کنیم، اما نه به این انگیزه که ما با بنگالی ها سمپاتی و همدردی داریم، بلکه فقط به هدف وارد کردن ضربه و خسارت به پاکستان و خوشحال شدن از اینکه، آن کشور دارد فرو میپاشد و تجزیه میشود.

پاکستان هنوز فرو نپاشیده، در ظاهر فرو نپاشیده، فعلا دارد این 66 میلیون بنگالی ها را در مابین 2000 کیلومتر درازای مرزِ مشترک دشمنِ هندی خود، کنترل میکند، سرزمینی تفکیک و مجزا شده از استان پاکستان غربی، در مشابه با آنگولا استان متعلق به کشور پرتغال، در آنسوی دریاها حتی بسیار آسیب پذیرتر.

به برکت کمکهای نظامی از سوی چین، فقط هشتاد هزار سرباز توانستند در مقابل بنگالی ها بایستند، هر شب پروازهای هواپیماهایی از نوع سی-130 اِرکولیس ساخت آمریکا با بارِ محموله های مهمات و آلات جنگی سوغاتی، از طرف چین به پاکستان در پرواز و آمد و رفت هستند

 نظامیان پاکستان غربی، جنبش بیست وپنجم مارس برای یک بنگلادیش مستقل را با بکاربردن سرکوب خونین، خفه کردند، هزینه این جنگ تا اکنون مبلغ هفت میلیون مارک و زندگی 738 افسر و هزاران سرباز کشته شده میباشد.

بدین شیوه پاکستان یک منطقه مستعمره به خودش را تحفظ میدهد و قصد دارد تا طی دو سال آینده این مستعمره را خرد کرده و ناتوان، بی رمق و رام سازد، یک افسر سازمان اطلاعات و جاسوسی "آئی ایس آئی" پاکستان سینه سپر میکند و به مجله "اشپیگل" میگوید "تا زمانیکه خسارات وارد شده بر ما تاوان شوند و دیگر چیزی برای بردن با خود و یا برای گرفتن وجود نداشته باشد، ما در اینجا هستیم.

حقوقدانان در پاکستان غربی اذهان و آشکارمیکنند و میگویند، این حق جنگی را که پاکستان غربی در پاکستان شرقی برای خود جائز میداند، عملی بدتر و اقدامی هولناکتر، از آن اقداماتی که هیتلر بعد از قتل "هیدریخس" در کشور چک بکار برده است، میدانند "اگر یک سربازِ ما از چهره یک بنگالی خوشش نیامد، سربازِ ما بسادگی میتواند آن فرد بنگالی را نقش برزمین کند (به قتل برساند).

دکتر صیات الله از پیشاور (پاکستان غربی) میگوید "ما ده سال تلاش کردیم تا با وضع و اجرای طرحها و اقدامات خانوادگی از وقوع انفجار جمعیتی جلوگیری کنیم "اما حالا ارتش ما دارد این کار را انجام میدهد".

 در واقع و به حقیقت، نظامیان پاکستان غربی در دو استان بلوچستان و پنجاب، فقط در طی دو ماه، یک ونیم میلیون بنگالی را بگفته خودشان قتل عام کرده اند، شش میلیون بنگالی از مناطق زندگی خودشان رانده و آواره شده اند، تقریباَ همه افراد با استعداد و تحصیلکرده، اندیشمندان و دانشوران و در مجموع اذهان متعلق به یکی از کهن ترین فرهنگهای قاره آسیا از بین برده شده.

یک افسر پاکستان غربی میگوید، حاصل سوءقصدها و قتل های اولیه برنامه ریزی شده تحت کنترل، در حال حاضر به شکل خونریزی خود را نمودار کرده، علاوه بر این وی گفت "اکنون که ما را در ردیف بچه های خشن و بد بشمار میاورند، پس ما نیز به همان شکل عمل خواهیم کرد".

در اواخر ماه مارس در مقدمه به هدف پیروزی، نیروهای اشغالگر (نیروهای پاکستان کنونی) سربازهای بنگالی متعلق به ریفلز پاکستان شرقی را، در گذرگاه میرپور خارج از شهر داکا گردهم آوردند، با بکارگیری سلاحهای خودکارجمع شکست خوردگان و متمردین را درو میکردند، پنجابی ها شکم کشته شدگان بنگالی ها را پاره پاره میکنند و اجساد آنان را درعمق رودخانه ها فرو می اندازند.

ستون مقاومت و قدرت جنبش بنگالی ها شکسته شده، حتی 13 هزار سرباز باقیمانده از نیروهای چند آهنگه و یا اِپرلِر میتوانند به هدف نجات خود در روستاها  نیز پناه بگیرند.

عناصر جستجوگر و اعزامی متعلق به پاکستانی ها به اندازه کافی فرصت دارند، تا لوازم و ضروریات اولیه خودشان را تهیه و بسادگی و بدون مشکل تا اینجا منتقل کنند.

هواپیماهای سی- 130 از پاکستان غربی پرواز میکنند و با یک فرود در چین و همچنین از طریق بانکوک (تایلند) در آنجا این ماشینها سوخت و بارگیری میشوند و بدینصورت مهمات و ادوات جنگی را به داکا میرسانند.

در حال حاضر هواپیماهای خطوط هوایی پاکستان (پی آئی ای) بدون توقف تا رانگون (برمه- میانمار) در آنجا بارگیری و سوختگیری میشوند، آنها توسط یک اتحادیه غیرنظامی متعلق به برمه، تحت نام هواپیماهای غیر نظامی تحفظ داده میشوند، بعلاوه با مخازن سوخت لبالب پر شده.

تا همین چند وقت پیش، این هواپیماها با پرواز بسوی داکا، در آنجا تانک سوخت خود را تخلیه میکردند، فقط به اندازه ضروری جهت بازگشت تا رسیدن به رانگون، ماده سوختی در تانک ماشین خود برجا میگذاشتند.

با پرواز هر هواپیمایی متعلق به شرکت "پی آئی ای" بر فراز شبه قاره مقدار ماده سوخت انباشته شده در بنگال، جهت استفاده در هواپیماهای جنگنده متعلق به پاکستان غربی افزایش می یابد، در آنسوی دیگر، امید بنگالی ها رو به کاهش هست، کمبود مواد سوختی میتواند آسمان را صاف نگهدارد، روزنامه "پاکستان آرالد" چنین مینویسد «پی آئی ای متعلق به ما، کشور ما را در یک مقطع بحرانی یاری و نجات داد».
ارتش پاکستان غربی با فوریت و بسادگی از میان اردو زبانهای وابسته به قبیله "بیهاری" از ساکنین در پاکستان غربی، برای خودش گروههای کمکی پیدا کرده است.

خصوصاَ 3000 جنگجو از قبیله "میزو" از مناطق شمال شرق هند، یعنی کسانی که بعد از به اصطلاح جنگ آزادی بر علیه ارتش هند، به منطقه "چیتاگُنگ" مناطقی کوهستانی در نزدیکی شهر ساحلی پاکستان غربی پناه برده اند.

دو سال پیش مشاوران پاکستانی و چینی در داخل کوههای صعب العبور یک مرکز چریکی نظامی برای افراد متعلق به قبیله میزو ایجاد کردند، تا از آنان در مقابله با هند به حیث فیلتر بنفع خودشان بهره برداری کنند.
این متنفرین از هند با عجله در کنار استاد خود قرار گرفتند، در حالیکه بنگالی های دوستدار هند در مقابل پاکستان قرار گرفته اند و بعد از چندی آنها بر تمام سرزمین پاکستان شرقی مسلط و حاکم میشوند.

در طی چند روز گروههای متعلق به قبیله میزو، مناطق داخلی کشور را به زیر کنترل خود در آورده اند، راه رسانیدن آذوقه و مسیر مواصلاتی بنگالی های شرقی را سد کرده اند و تنها بندرِ نفتی"چیتاگُنگ" را نیز از دست نیروهای بی تجربه بنگالی ها پس گرفته اند.
در حال حاضرارتش منظم در حال پیشروی در سطح کشور هست، در بین راه در دو سوی جاده نیروهای پیاده دارند به پیش میروند، آنان هر کسی را که قدرت فرار کردن ندارد به زیر رگبار گلوله می گیرند، آنها همه روستاهای اطراف تا شعاع پنج کیلومتری در مسیر عبور خودشان را به آتش کشیده اند.

هواپیماهای نیروی هوایی در خارج از محدوده درگیری به محل تجمع و ازدحام جمعیت با بکارگیری از بمباران حمله میبرند، تا اواخر ماه آپریل هر نوع مقاومت برنامه ریزی شده ای شکست خورده بود.

تا قبل از شروع مُنسوم (بارانهای موسومی) در پایان ماه مئی نظامیان و عناصر وابسته به پاکستان غربی، در حال انتقام گیری از برادران برای الله مشغول بودند، انتقام از آنانیکه نمی خواهند بیش از این برادران ملی یکدیگر باشند.

نظامیان پاکستان غربی زنان و دختران بنگالی ها را می ربایند، یک افسر بلند پایه در رابطه با نتیجه این تجاوزات جنسی جمعی، زنان و دختران بنگالی بدست نیروهای پاکستان غربی، چنین اظهار عقیده میکند و میگوید "حداقل نسل آینده بنگالی هایی که بدنیا می آیند پاکستانی میشوند و خون پاکستانی را دارا خواهند بود".

گروه باقیمانده از "مُکتی فوج" (ارتش آزادیبخش) بنگالی ها تا نزدیک مرز هندوستان عقب رفته، آنها فقط هرازگاهی جراَت میکنند وارد خاک سرزمین خودشان شوند و با تیراندازی بسوی خاکریزهای کوچک متعلق به ارتش، یا با استفاده از آتشبازی ساده و با بهره گیری از چند قبضه سلاح سنگین، میخواهند ارتش پاکستان را تحریک کنند.

این گزارش و خبرها جسته و گریخته- منابع خبری خوبی را بدست روزنامه های هندی بابت فشار شدید وارد شده به ارتش پاکستان غربی، داده است، زیرا آنها از فروپاشی کشور پاکستان، در پاکستان شرقی پیشگوئی میکنند.

 درحقیقت مقاومت نظامی شدیدی در روبروی ارتش پاکستان وجود ندارد، آغاز موسوم فصلی، که مناطق کم ارتفاع و پایینی دلتای "گنگا" و حتی اندک جاده هایی را که در آنجا وجود دارند را نیز به زیر آب میبرد، این پدیده هر گونه عملیات نظامی نوع متعارف را آنوقت غیر ممکن میسازد و این امید را میدهد، که در آن میان، این موسوم فصلی پیروزی برای بنگالی ها را بهمراه آورد.

بعد از آن همه کسانیکه به آنسوی مرز فرار کرده اند، باید قبل از همه توسط افسران هندی و با نظارت و همکاری گروه کثیری از مردمان اصلی سرزمین بنگلادیش، در درازای مسیر مرزی پاکستان شرقی هر چه بیشتر به پایگاههای تمرین و آموزش متعلق به ارتش بنگلادیش، وصل شوند.

کُلنل "کانُر" آموزش دهنده هندی جنگجویان بنگلادیشی میگوید «حداقل چهارماه طول می کشد تا آدم بتواند یک گروه مبارز جنگجو و چریکی را به پاکستان شرقی وارد کند» در منطقه دیناپور هند 350 نفر جنگجو از پناهندگان بنگالی آموزش دیده منتظرند، تا طی چند روز آینده به منطقه نزدیک به مرز پاکستان منتقل شوند.

وضع این منتظرین به جنگ بد بنظر نمی آید، زیرا مردم هند مواد غذایی مواد سوخت و بنزین اتومبیلهای جیپ آنها را، باضافه مایحتاجی که میتواند در آنسوی مرز زندگی آنان را نجات دهد تامین میکنند.

ژنرال عثمانی فرمانده عالی ارتش بنگلادیش با اونیفورم بر تن، شبیه به انگلیسها، توسط یک هواپیمایی که از سوی دولت هند در اختیار وی قرار گرفته، جهت شکل دادن افکار عمومی بسود خودش، از یک کنفرانس به کنفرانس دیگری در حال رفت و آمد است.

نخست وزیر شیخ مجیب الرحمان رهبر بنگالی ها که توسط پاکستان غربی ربوده شده و در دست آنها اسیر است، معاون وی "تاج الدین" حتی جراَت نمی کند که در حال حاضر به پاکستان شرقی سفر کند، اگرچه وی این اعلامیه "بنگلادیش آزاد" را از (این خبر ضبط شده بر روی یک کامیون، بنام صدای بنگلادیش بگوش میرسد) یک جایی از بنگلادیش پخش میکند.
 با او و در اطراف آن و در مجموع، در بنگال شرقی متعلق به هندوستان، یک حاکمیت از پناهندگان دارد شکل میگیرد، آنانی که به سبب جاه، شکوه و نیز اشتباه خودشان اجزای تشکیل دهنده این بحران هستند و حال تلاش میکنند این بحران را مشروط نگهدارند، همچنین رئیس پلیس داکا بجای اینکه به جنگجویان و متمردین بپیوندد، در همان روزهای اولین شورش به هندوستان گریخته است.

دکتر فاروق عزیز یک فیزیکدان متخصص این مطلب را مخفی نمی کند، که وی همسر و دو دخترش را به پنجابی های تجاوزگر واگذار کرده هست، تا که خود در قبال پرداختن این بها، زندگی خودش را نجات دهد، وی میگوید «زندگی من با ارزش تر از زندگی یک زن است، من دوباره میتوانم ازدواج کنم» از سوی بنیاد و سازمانهای هندی پوشاک و مواد غذایی به حد کافی در دسترسشان قرار میگیرد، او مایل هست در اینجا تا روز اعلام استقلال بنگلادیش، منتظر بماند.

مَبود احمد، یکی از همرزمان و همیاران شیخ مجیب، در اولین مرحله از پیروزیهای آزادی طلبان بنگلادیشی به آن جنگجویان بنگالی پیوست، اما بزودی متوجه شد که در عدم دسترسی به امکانات لوکس نمیتواند زندگی را بسر برد، بعلاوه بر آن حمل اسلحه جهت مبارزه مسلحانه بر دوشش نیز سنگینی میکرد.

او سلاح خودش را به کناری انداخت و روانه کلکته گردید، تا با یاری افراد باقیمانده از حزب عوامی لیگ که بسیار از هم پاشیده است، بنمایندگی از سوی بنگالی ها در کلکته بعنوان یک دیپلمات سمت سرکنسولی را بعهده بگیرد، مقام و جایگاهی دیپلماتیک که دولت هند آنرا برسمیت میشناسد، وی و همرزمانش به کشور میزبان امید بسته اند.

با وجود تهی و خالی بودن خزانه های ملی هر دو طرف نزاع، هند و پاکستان خودشان را برای یک جنگ آماده میسازند، هر دو کشور معاهده "گروند رولز" که بین ایوب خان و نهرو به انجام رسیده بوده را دوباره ( به مانند قبل از جنگ کشمیر سال 1965) زیرپا نهادند، پیمانی که هر دو ارتش را موظف میسازد تا از نزدیک شدن به مرزهای یکدیگر خوداری ورزند.

نیروهای هندی با در دسترس داشتن آن همه امکانات، برای پناهندگان آواره نه تنها یک سرپناهی، بلکه یک زیرزمینی پهناور مجهز با سیستم هشداردهنده در طول مرز ساخته اند "یک باریکه واقعی- زیگ فرید- مانند، از این بابت یک افسر بسیار ابراز خوشحالی میکند.
اکنون در مرز بنگال فقط پنجابی ها هستند که مانده اند، سیک ها از پنجاب شرقی و در پشت سرشان ارتش هند، پنجابی های پاکستانی از پنجاب غربی همراه با پاکستان، آنان با استفاده از یک زبان و گویش در دو سوی مرزها، یکدیگر را متقابلا توهین میکنند و ناسزا میگویند، همچنین به بسیاری از بنگالی ها به آنانیکه در کشور مستقل به خودشان نمیتوانند خود را بیابند، به چنین افرادی نیز توهین و ناسزاگویی میشود.

پرتاب سینگ، یک افسر بلندپایه هندی میگوید «به بنگالی ها اعتماد نکن» اضافه بر این وی میگوید «در رابطه با این انقلاب خود پاکستانی ها مقصرند، زیرا آنها سربازان خود را از میان بنگالی ها انتخاب کرده اند، ما در هند برای هر منطقه اتحادی (خودمختار) فقط یک گروهان بطور سمبلیک داریم، فقط یک گروهان تشکیل شده از بنگالیها را ما اکنون کمبود داریم.

پاکستانی ها به همان ترتیب قبلی بعد از آزمایش زیانبار ماه مارس، دوباره به شکارکردن بنگالی ها روی آورده اند، سازمان هواپیمایی پاکستان "پی آئی ای" بیش از 1300 نفر بنگالی پیاده نظام را گلوله باران کرده است.

 نیروهای استخدامی و مزدبگیران پاکستان غربی با سرعت و عجله تمام، به استان شرقی همیشه پرامن و آرام حمله برده اند، تا مجموعه مراکز حکمرانی این سرزمین را تصرف کنند، بطور سیستماتیک همه بنگالی ها را دارند از بین میبرند.

دو هفته پیش ژنرال "کریم" یک افسر بنگالی به فرماندهی یک لشکر زرهی پاکستان منصوب شد، در چنین مقام و جایگاهی وی میتواند در پاکستان غربی به حیث فرماندهی به خدمت بپردازد، تا سه ماه پیش همین ژنرال کریم یکی از طرفداران شیخ مجیب الرحمان بنگالی بود.

منبع: اصل این مطلب به زبان آلمانی در تاریخ 28.6.1971 در مجله هفتگی "اشپیگل" چاپ آلمان منتشر شده است.


برگردان به زبان فارسی از: ح د سدیچ

شنبه 15 آبان 1389خ. برابر با 6 نوامبر 2010 م