نظام
جمهوری اسلامی ایران از همان روزهای آغازین بروی کارآمدنش در رابطه با ملّت بلوچ صادقانه
اقدام و رفتار نکرده و با استفاده از ترفندهای گوناگون از طریق سوءاستفاده از شخصیت
های مذهبی بلوچ تا حدود نسبتا زیاد سعی کرده و اکنون نیز سعی می کند، تا هیچ فرد
دگراندیش و مدنیت خواه بلوچی که با جدّیت خواستار کسب حقوق مساوی شهروندی و ملّی
بودند، در نهادهای حاکمیت آخوندی راه نیابند (در اصطلاح رژیم، از گروه "غیرخودی"
ها هستند).
بعنوان
نمونه در این باره، به موضوع زنده یاد "احمد حسن رئیسی" که برای اولین
دوره انتخابات مجلس شورای ملّی در سال 1359 هجری شمسی از حوزه انتخابیه ایرانشهر
خود را نامزد کرد، بیشترین رأی را نیز
بدست آورد، اما از آنجایی که وی یک فرد دگراندیش، غیرمذهبی و آگاه به مسائل سیاسی
و اجتماعی جامعه بلوچستان بود، با بده بستان های پشت پرده که توسط آخوندهای شیعه
در تهران به همیاری بعضی از ملّاها و مولوی های بلوچستان صورت گرفت سرانجام به جای
وی، رژیم آخوندی یک مولوی بلوچ بنام آقای"نظرمحمد دیدگاه" را به عنوان
نماینده ایرانشهر به مجلس برد، می توان اشاره نمود.
در
این نوشتار قصد نیست یک فرد و یا شخصیت بخصوص از یک قشر بلوچ، را سرزنش و ملامت
کنیم و یا که ابعاد ویرانگر و ضدمردمی جمهوری اسلامی را برشماریم!
زیرا وضعیت سیاسی و قضایی، اقتصادی، اجرایی و
فرهنگی حاکمیت جمهوری اسلامی ایران، که شیوه دولتمداریش بر پایه ایدئولوژی یک مذهب
خاص برآمده از یک دین خاص بنیان شده، آثار مخرب آنرا همه اقشار مردم ایران با پوست
و جان خویش لمس می کنند، بدین دلیل هست اکنون در سال 1397 خورشیدی در شهرهای مختلف
ایران، به اعتراضات مستمر علیه سیاست های ضدمردمی حاکمیت دست زده اند.
اما
گاهی اوقات طی سال و سالها بمناسبت هایی باید قلم بدست گرفت و از عزیزان با
استعداد و لایقی که می توانستند برای جامعه ی بلوچستان و حتی برای ایران موجب تغییرات
مثبت و افتخارآفرینی گردند یاد نمود، و نیز عللی که موجبات از دست رفتن آن عزیزان
شدند را برای انسانهای آزادیخواه و صلح طلب جهان جهت اطلاع، از طریق نگارش چنین
مضمونهای تشریح کرد.
زنده
یاد یعقوب مهرنهاد در زمره آن عزیزان از دست رفته هست که فقدانش برای جامعه ملّت
بلوچ بسیار زیانبار گردید، متولد سال 1358 خورشیدی متأهل و دارای دو فرزند بود.
وی
دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران، وبلاگنویس، روزنامه نگار و مدیر
"روزنامه مردم سالاری" متعلق به طیف اصلاح طلبان رژیم در استان و هم
چنین بنیانگذار و دبیرکل "انجمن جوانان صدای
عدالت" و فعال مدنی حقوق بشر و مدافع فعال حقوق زنان و کودکان در سیستان و بلوچستان بود.
وی
معتقد بود طبق قانون اساسی خود رژیم با فعالیت مدنی و فرهنگی و اجتماعی و حقوق
بشری و از طریق آگاهی رسانی و آگاه سازی عموم مردم جامعه، میتوان همراه با برقراری
عدالت نسبی شهروند پسندانه تر توسط مسئولان اجرایی، فصلی دگر را در بلوچستان ورق
زد و صراحتا خواهان کناره گیری بعضی از مسئولان بی کفایت و نالایق اجرایی استان را
داشت.
او
به هدف تحقق برابری حقوق شهروندی همه شهروندان ایران به خصوص حقوق شهروندی ملّت بلوچ، به فعالیت های مدنی، حقوق
بشری، فرهنگی و مطبوعاتی روی آورد و طی مدت کوتاهی توانست، برای جوانان بلوچ در
نقش یک پیشگام و الگو درآید و در نزد شخصیت های مذهبی و دینی، فعالین فرهنگی،
اجتماعی و سیاسی و دیگر اقشار جامعه ی بلوچستان از توجه و احترام ویژه ای برخوردار
گردد.
اما
صد افسوس، زمانی که نظام مستبد و ضدبلوچ جمهوری اسلامی ایران او و بسیاری از
همفکرانش را به دلیل همین فعالیت های مسالمت آمیز مدنی دستگیر و اعدام نمود، هیچ
یک از شخصیت های دینی و مذهبی بلوچ در راستای مخالفت با دستگیری و اعدام ایشان و
دیگر همرزمانش، لب به انتقاد از حکومت نگشودند و آن عمل شنیع و غیرانسانی رژیم را
محکوم نکردند!
با
توجه به رویکردهای گذشته و کنونی رژیم در قبال مردم بلوچ، اکنون ماهیت بلوچ ستیزی
و ضدمردمی رژیم، حتی برای آن عده از بلوچهایی که با سیاست، سیاست بازی و
سیاستگزاری رابطه و بده بستانی ندارند بیش از پیش آشکارتر شده است.
یعقوب
و همفکرانش در"انجمن جوانان صدای عدالت" را حتی میتوان در زمره تنها
اندک کسانی که به خوبی "توانایی تشخیص و شناخت تبعیض های حکومتی" را در
بلوچستان داشتند، محسوب کرد، اما با وجود توانایی تشخیص و شناخت تبعیض ها متعدد
نظام بر بلوچها، آنان به صراحت از فعالیت مسالمت آمیز و مدنی در بلوچستان دفاع می
کردند و از دفاع مسلحانه (مبارزه مسلحانه) با سرسختی تمام مخالفت می ورزیدند، حتی
می توان گفت که آنان، یعقوب و
بسیاری از همفکرانش را تا حدودی "مبلغان عقیده فعالیت های مسالمت آمیز
و بدون خشونت" به نفع رژیم، در سیستان و بلوچستان میتوان محسوب کرد!.
سران
رژیم تروریست پرور و تاریک اندیش که عزّت زندگی مردم ایران را در "سرسپردگی
مردم" با معیار نظریه ولایت فقیه می سنجند و هیچگونه نقد سیاسی و مذهبی،
افکار دگراندیش و اراده مستقلی را بر نمی تابند، ذاتأ از وجود جوانان و مردان و
زنان روشنفکر آزاد و مستقل واهمه دارند، بنا بر چنین دیدگاهی جمهوری اسلامی ایران
زنده یاد یعقوب و همفکرانش را در بلوچستان برای خودش به مثابه یک
"مخاطره" می پنداشت.
قلم
سلاح او و فعالیت برای همزیستی مسالمت آمیز بین ملّتهای ایران فارغ از هر زبان و
وابستگی قومی و دینی در کنار یکدیگر شوق او بود و رسیدن ملّت بلوچ به حقوق شهروندی
خودشان و رفع تبعیض های سیاسی، اقتصادی و فرهنگی از سر مردم استان در کنار مهار
نمودن فقر و محرومیت زدایی، خواست قلبی و آرزوی آن شهید و دیگر همفکرانش بود.
یعقوب
برای اولین بار در فروردین 1386 دستگیر شد و بعد از چند روز بازداشت آزاد گردید،
اما وی کمتر از یک ماه بعد در اردیبهشت ماه مجددأ به دلیل برگزاری یک نشست در
دانشگاه زاهدان تحت عنوان "جوانان پرسشگر و مسئولین پاسخگو" که چندین تن
از مقامات و کارگزاران رده بالای رژیم مسئول در استان در آن نشست حضور داشتند،
دستگیر شد.
حکومت
با زدن برچسب و اتهامات مغرضانه و عاری از حقیقت او را دستگیر و تا روز اعدام، یک
سال و اندی در سیاهچالهای محبوس و شکنجه اش کرد.
سرانجام
بعد از یک سال و اندی تحمل شکنجه با تائید دیوان عالی کشور جاویدان یاد یعقوب
مهرنهاد به همراه همرزمش زنده یاد عبدالناصر طاهری صدر، در روز چهاردهم مردادماه
1387 برابر با چهارم آگوست 2008 در زندان زاهدان اعدام شدند، بدین ترتیب او اولین
وبلاگ نویس بود که در جهان و در ایران اعدام شد.
اعدام
وی و همفکرانش حاکی از این واقعیت است، که رژیم تمامیتخواه و بلوچ ستیز جمهوری
اسلامی ایران، از هر نوع فعالیت سیاسی و فرهنگی بلوچها، حتی از فعالیت های مدنی و
مسالمت آمیز وحشت دارد و هر گونه مطالبه برحق و بنیادین ملّت بلوچ را با سرکوب و
دستگیری، زندان و شکنجه، گلوله و اعدام، پاسخ می دهد.
یاد
و خاطر آن زنده یادان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
ح
د سدیچ
4 آگوست 2018
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen