خمینی رهبر بی احساس انقلاب سال 1357 ایران
آیت آلله سید روح الله موسوی خمینی تقریبا 15 سال در تبیعد در عراق و چند موقعی هم در ترکیه بسر برد، وی از 14 شهریور 1357 با یاری و کمک رسانی بعضی از افراد مانند عراقی یک فرد بازاری آخوندپرست و از سوی انجمن دانشجویان مسلمان در اروپا و آمریکا، کسانی مانند صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر و ابراهیم یزدی و غیره، تا 12 بهمن ماه 1357 در مجموع 117 روز، تا روز بازگشت به ایران در پاریس- نوفل لوشاتو- فرانسه محوا گرفته بود.
خمینی و آخوند عمامه سفید به سر محمد منتظری در فرانسه ، خبرنگاران و عکاسان و کنجکاوان در کنفرانس مطبوعاتی با خمینی در زیر سایه درخت سیب |
در روز اول ماه فوریه،1979 برابر با 12 بهمن ماه سال 1357 یک هواپیمای متعلق به شرکت "ایرفرانس" که در حال پرواز بسوی تهران بود، یکی از سرشناسترین و مشهورترین سرنشینان آن هواپیما آیت الله خمینی بود، در همان داخل هواپیما، در حالی که صادق قطب زاده در صندلی کنار خمینی نشسته، یک خبرنگار رو بسوی قطب زاده می کند و می گوید" از آقای من آیت الله بپرسید، در ایران میلیونها نفر ورود شما را چشم انتظارند، شما بعد از پانزده سال به عنوان رهبر انقلاب
به کشورتان باز میگردی، اکنون با این توصیفات، شما چه احساسی دارید؟
خمینی عمامه اش را خارید و در جواب گفت"هیچ احساسی ندارم"، یار و کمک رسان و مترجم و تقریبا همه کاره رسانه ایی خمینی در فرانسه صادق قطب زاده از پاسخ خمینی بهت زده می شود، همچنانکه در فیلم ذیل دیده میشود قطب زاده یکهو صورتش میریزد و با همان احساس بهت و
حیرت زده، به خبرنگار می گوید" آقا می گوید هیچ احساسی ندارد".
در حقیقت امر خمینی و دارو و دسته اش بعد از غصب قدرت در ایران، و با آن همه اعمالی که وی محمد رضاه شاه را "متهم" به ارتکاب و یا از انجام آن نهی میکرد، خود خمینی و حکومتش
.به نام و زیر لوای پرچم "اسلام شیعه" مرتکب آنها گردیدند
به عنوان نمونه؛ وی، شاه را به گسترش دادن و بزرگ کردن قبرستان ها و ویران کردن شهرها متهم میکرد و به او لعنت فرستاد و می گفت "این محمد رضا خبیس که فرار کرد شهرهای ما را خراب کرد و قبرستان ها را آباد کرد"!، اما خودش یک جنگ خونبار با عراق براه انداخت و به گسترش قبرستان ها پرداخت، تا به امروز رژیمش برای سوءاستفاده از واژه "شهید" هر از گاهی در سال چندین مرتبه، استخوان هایی را در تابوت هایی می گذارد و خیابان به خیابان، کوچه به کوچه و شهر به شهر، دیار به دیار مرده می برد به سوی گورستان ها تا آنها را آبادتر کند!
خمینی در سخنرانی هایش در گورستان بهشت زهرا در تهران، وجود نظام سیاسی سلطنت دوران قاجار و سلطنت پهلوی مبنی بر قانونی و یا غیرقانونی بودن این نظام های سیاسی وارثی را زیر سوال برد و آنان را مردود شمرد، اما رژیمش به اندازه استانهای ایران در هر استانی یک «سلطنت سلطانی» مانند سلطان شکر، آیت الله واعظ طبسی خراسانی بنا کردند.
با در نظر گرفتن و با توجه به جنایاتی که این رژیم در طی سی و سه سال گذشته مرتکب آن شده است، میتوان گفت که خمینی با داشتن آن همه محسّنات نیک مختلفی که رژیم به او آنها را نسبت می دهد، یک حُسن دیگر نیز داشته، و این حُسن «شارلاتان بودن» خمینی بود، در واقع خمینی را می توان «امام شارلاتان» نیز نامید.
خمینی در روبروی و نسبت به مخالفان و معارضان و دشمنان ایدئولوژیکی و منتقدان سیاسی اش برخوردی، بی احساس و بی ضمیرانه، ناعقلانی و بی استعدادانه و سخت سرانه از خود نشان می داد، وی دارای یک روح بیرحم بود، اکنون بعد از 25 سال از پایان جنگ بین ایران (خمینی و همقطاران و رژیمش) و عراق (صدام حسین و همقطاران و رژیمش) مردم ایران بخوبی متوجه
این نکته شدند، که خمینی چگونه گرگی بود در پوست میش!
برادر بزرگتر و ناتنی خمینی، آیت الله مرتضی پسندیده گفته است، که پدربزرگ آنان نامش مصطفی هندی بوده، یک هندی از مناطق کشمیر، خمینی یک خواهرزاده دارد به نام مسعود هندی، وی در سال 1990 میلادی در حال ارتکاب عمل تروریستی به هدف ضربه زدن و کشتن
.شاپور بختیار در پاریس دستگیر می شود، و پس از چندی بازداشت آزاد می گردد
عکس- شاپور بختیار آخرین نخست وزیر حکومت سلطنتی ، وی در روز 6 آگوست 1991 توسط علی وکیلی رادتروریست ماموریت گرفته شده رژیم ، با ضربات چاقو به قتل رسید |
آرامگاه شاهپور بختیار در فرا نسه |
عکس- علی وکیلی راد که بختیار را به قتل رساندند، علی وکیلی راد در سال 2011 میلادی وی از حبس و زندان در فرانسه آزاد شد و به ایران بازگشت |
گوشه ای از جنایات و عملیات تروریستی و قتل و کشتن مخالفان و منتقدان حکومت، توسط عوامل رژیم ایران، در اروپا را میتوان در گزارش آدرس اینترنتی ذکر شده ذیل در ویدیو کلیپ، مشاهده نمود.
استقبال از قاتل شاپور بختیار با دسته گل در ایران، بعد از 18 سال زندان در فرانسه |
در این ویدیو کلیپ ذیل، از گفته ها و سخنان شاه در یک مصاحبه می شود پی برد، که چرا حکومت شاه و نظام پادشاهی از ایران باید رخت بر می بست!؟
http://www.youtube.com/watch?v=imil1iIpIYA&feature=fvwrel
یکی از هزاران نکته تلخی که انقلاب ایران با خود به ارمغان آورد و آن نکته بیشتر به یک شوخی تاریخی شبیه است تا یک حقیقت!، آن اینکه در حکومت پادشاهی ایران زنان دارای حق و حقوق بسیار بیشتری بودند در مقایسه با حقوق زنان در این رژیم اسلامی فعلی، به عنوان نمونه خانم فرخ روپارسای در دوران حکومت شاه، سمت وزارت آموزش و پرورش کشور را چندین
.وقت عهده دار بوده است
عکس- خانم فرخ رو پارسای در 5 ماه مه سال 1980 وی بدست جلادان جمهوری اسلامی اعدام گردید. |
عکس- خانم فرخ روپارسای در دادگاه انقلاب جمهوری اسلامی بعنوان متهم به اصطلاح طاغوتی |
اکنون بعد از گذشت 33 سال، خانمها قانونأ نمی توانند به سمت قاضی برگزیده شوند، براساس قانون حکومت فعلی، زنان نمی توانند حتی ریاست یک دادگاه را نیز بعهده بگیرند چه رسد به قضاوت و وزارت، فقط در دولت فعلی احمدی نژاد یک خانم وزیر وجود دارد و او خانم
وحید دستجردی وزیر بهداشت رژیم می باشد.
خانم مرضیه وحید دستجردی وزیر بهداشت رژیم |
در سال 1341 خورشیدی وقتیکه حکومت شاه حق رای دادن زنان در ایران را جز حقوق شهروندی زنان اعلام کرد و به زنان این حق اعطا گردید، آیت الله های خمینی و ابوالقاسم کاشانی با الهام از افکار ضد زن خود، به همراه بعضی از سیاسیون و نخبگان و تحصیل کردگان آنروزگار، به مخالفت با قانون اعطای حق رای به زنان برخاستند و خمینی یک نامه تلگرافی در این خصوص به شاه فرستاد، بدین متن ذیل.
جلد اول صحیفه خمینی صفحه 78 تلگراف به محمدرضا شاه پهلوی درباره انجمن های ايالتی و ولايتی
زمان :17 مهر 1341 / 9 جمادی الاول 1382
مكان : قم
بسم الله الرحمن الرحيم
حضور مبارك اعليحضرت همايونی
پس از اهدای تحيت و دعا، به طوری كه در روزنامه ها منتشر است ، دولت درانجمنهای ايالتی و ولايتی "اسلام " را در رای دهندگان و منتخبين شرط نكرده؛ و به زنها حق رای داده است. و اين امر موجب نگرانی علمای اعلام و ساير طبقات مسلمين است .بر خاطر همايونی مكشوف است كه صلاح مملكت در حفظ احكام دين مبين اسلام و آرامش قلوب است . مستدعی است امر فرماييد مطالبی را كه مخالف ديانت مقدسه و مذهب رسمی مملكت است از برنامه های دولتی و حزبی حذف نمايند تا موجب دعاگويی ملت مسلمان شود.
الداعی: روح الله الموسوی
خمینی وقتی که در پاریس بود به شکلی پوپولیستی و مردم فریبانه و مبهم (تقیه ایی) در خصوص انقلاب و دمکراسی، آزادی بیان و احزاب برای همه شهروندان ایران، از هر گروه و حزب، سازمان و سنخ و مشی، اعتقاد مذهبی و دینی که دارند، اظهار نظر میکرد و می گفت، حکومت
آینده و نظام سیاسی این آزادی ها و حقوق شهروندی را پاسداری و تضمین مینماید.
دیدگاه تقیه ای خمینی در خصوص جا نداشتن دیکتاتوری در حکومت اسلامیقبل از به انحصار در آوردن و غصب قدرت حکومتی |
کنفرانس مطبوعاتی ایت الله خمینی در پاریس سال 1357 خورشیدی ، در سمت راست خمینی صادق قطب زاده و در سمت چپ ابراهیم یزدی در جایگاه مترجمان و مشاوران خمینی در فرانسه بودند |
خمینی با کمک و یاری سیاسی ملّی گرایانی (به اصطلاح ملی- مذهبی های فعلی)، چون دکتر کریم سنجابی و یدالله سحابی، عزت الله سحابی و مهندس مهدی بازرگان، دکتر ابراهیم یزدی و صادق قطب زاده و ابوالحسن بنی صدر و دکتر احمد صدر حاج سیدجوادی و غیره، و با همراهی بعضی از مارکسیست هایی چون دکتر نورالین کیانوری و احسان طبری و غیره، قدرت سیاسی
خود را تبیین و تثبیت نمود.
عکس؛ دکتر کریم سنجابی در حال رای دادن به جمهوری اسلامی و گفته او در تیتر روزنامه |
عکس- دکتر ابراهیم یزدی پشت سر خمینی در فرانسه |
ابوالحسن بنی صدر در حال بوسیدن دست خمینی که وی را رئیس جمهور کرده |
بعد از فروپاشی نظام پادشاهی و با دستگیری امیران ارتش در ویدیو کلیپ ذیل دیده می شود، که چطور دکتر ابراهیم یزدی تیمسار رحیمی را مورد سیم و جیم قرار داده و او را بازجویی می کند.
ابراهیم یزدی |
ویدیو کلیپ محاکمه تیمسار نصیری توسط به اصطلاح انقلابیون مسلمان در سال 1357 خورشیدی.
خمینی در یک سخنرانی گفت "کسانیکه با ما همراه نیستند، آنان با دشمنان ما هستند، دوستء دشمنء ما نیز دشمن ماست و ما دشمنان خودمان را از بین می بریم"
با توسل به چنین شیوه های منافقانه و زیرکی رندانه در سخنان خودش، سایه رعبّ و وحشت حکومتی را گسترده تر کرد، وی به "جبر دینی" مجبور کردن معتقد بود و زمان را غنیمت و فرصت شمرد، با افیون دین و مذهب (بگفته کارل مارکس) عواملانش برای نشان دادن طرفداری از وی، مردم را به خیابان ها سرازیر می کردند و می کنند.
خمینی به مبارزه علیه احزاب اجتماعی و سیاسی دگراندیش و افراد مستقل و حتی روحانیون (آیت الله حسن شریعتمداری و آیت الله علی طالقانی و آیت الله حسینعلی منتظری)، که همراه با زمان و به نسبت آن، با توجه به نیازهای مردم خواهان تحولات مثبت و دمکراتیک در ایران بودند، برخاست.
خمینی تقریبا همه احزاب داخل کشور را مجبور کرد که فقط یک شعار داشته باشند و از یک حزب تبعیت کنند و همه حول محور آن حزب و شعارش بچرخند "حزب فقط حزب الله – رهبر فقط روح الله".
در لوای این شعار رژیم مخالفان خود را دستگیر و زندانی و اعدام و تیرباران میکرد و می کند، مخالفان حکومت یعنی کسانیکه رهبری و سیستم و نظام حکومتی را قبول ندارند و یا رژیم را قبول دارند اما به سیاست های رژیم، نظر و دیدی انتقادی دارند.
به صیغه در آمدن سیاه و سرخ یا همان ازدواج سیاسی مارکیست و کمونیست ها با رژیم اسلامگرایان
در سال های .1360 و 61. خورشیدی تقریبا همه مخالفان و دشمنان رژیم (احزاب و گروه های که در روند بوجود آوردن انقلاب نقش بسزایی داشتند) برای اولین بار با قهر و یا که بهتر باید گفت، عطوفت و مرحمت حکومت خمینی مواجه شدند و صدها نفر (آمار دقیق نیست) بوسیله رژیم و عاملانش در زندان های حکومت به قتل رسیدند و اعدام گردیند.
افراد سیاسیکار سرشناس و شناخته شده بسیاری نیز بودند، که از لحاظ ایدئولوژی و جهان بینی سیاسی مخالف رژیم بودند، در کشتارهای آن سالها که توسط رژیم براه انداخته شده بود، اعدام نگردیدند ولی به زندان گرفته شدند، بعضی از آنان تا به اکنون شاید در حبس رژیم بسر می برند.
یکی از افراد معتقد به ایدئولوژی کمونیست و لنینیسم که رژیم او را اعدام نکرد و به حبس انداخت، تا روز 14 آبانماه 1378 خورشیدی وی در همان زندان چشم از جهان فرو بست، رهبر حزب توده ایران بود، وی و حزب تحت فرمانش دولت و نظام سیاسی رژیم را بطور ظاهر وانمودی قبول داشتند.
اما نوبت دستگیری آنان نیز فرا رسید و در 17 بهمن ماه 1361 خورشیدی رهبر حزب توده ایران نورالدین کیانوری به همراه همسر و همدستان سیاسی اش دستگیر شدند
سرخ یعنی کمونیسم
سیاه یعنی حکومت آخوندی
تصویر؛ نورالین کیانوری به ستایش خمینی پرداخته است، وی یکی از بنیانگذاران این حزب و رئیس و ایدئولوگ و نظریه پرداز حزب توده نیز بود |
حزب نامبرده در مهرماه سال 1320 خورشیدی به اتفاق و همکاری 53 نفر از نخبگان و تحصیل کردگان آنروزگاران ایران بنا گردید، اما این حزب همیشه سرسپردگی خود به کشور شوروی سابق را دارا بود. حزب توده ایران زمانی تصمیم گرفت با رژیم همکاری کند و مخالفت نکند و رئیس آن به ستایش از خمینی بر خاست، وقتیکه دید بعد از حادثه و هجوم در روز 4 نوامبر 1979 طرفداران خمینی به سفارت ایالات متحده آمریکا ریختند و کارکنان این سفارت، به تائید سران رژیم به گروگان گرفته شده اند، حزب توده و رهبرش این عمل ضد آمریکایی رژیم را
.که با عرف سیاسی و دیپلماسی جهان در تضاد بود، ستود
بر اساس دیدگاه صیغه ایی بین حکومت و حزب توده آنزمان، این حزب و جمهوری اسلامی ایران یک دشمن و مخالف مشترک داشتند، این گروه و جمهوری اسلامی ایالات متحده آمریکا و امپریالیسم را دشمن خود می پنداشتند و می پندارند.
عکس؛ نورالدین کیانوری وی روز 14 آبانماه 1378 خورشیدی در زندان رژیم درگذشت |
احسان طبری یکی از سران و بنیانگذاران و نظریه پردازان حزب توده ایران و جزو متفکران جهانی مارکسیسم بود، او بسال 1366 یک کتاب تحت عنوان "کژ راهه" (خاطراتی از تاریخ حزب توده) نگاشت و انتشار داد، وی در 30 فصل در این کتاب 375 صفحه ای خاطرات خود در این حزب و تاریخ و گذشته این حزب را شرح می دهد.
وی همه آنچه را که در این حزب انجام داده بود خیانت به ایران و راه اشتباه رفته دانست و گذشته خود و حزبش را محکوم کرد، وی با تمام معنای حقیقی و واقعی قبل از دستگیری توسط رژیم به اصطلاح اسلامی، یک مارکسیسم تمام عیار بود، اما به اطاعت از رژیم گردن نهاد و شد نظریه پرداز اسلامی، در سال 1364 خورشیدی به اسلام گروید. وی در 25 اسفند ماه 1368 در سن
72 سالگی در خارج از زندان حکومت در ایران فوت کرد
عکس؛ احسان طبری در اواخر عمر خویش |
هر چه زمان میگذرد، به همان نسبت مردم ایران بیشتر درک و احساس می کنند که اصل و وجود پدیده خودساخته آیت الله منتظری (خود منتظری در زمان حیات بارها گفته که در خصوص گنجاندن اصل ولایت فقیه در قانون اساسی وی نقش بسزائی داشته) یعنی تز ولایت فقیه، برای انسانها، خصوصا برای مسلمانان و در رأس آن برای مسلمانان مومن و معتقد شیعه مذهب، یک لکه ننگ است!
بدون تردید یک مسلمان معتقد و مومن و نیک سیرت، از توانایی اخلاقی و بلندای روحی و روانی برخوردار هست که با بهره گیری از آنها، بدون اینکه به دیگران زیانی برساند به انجام وظایف دینی و مذهبی خود بپردازد.
اما مسلمانانی نیز در ممالک اسلامی (مثلا پاکستان) اکثر بیسواد و تعلیم ندیده و کسانی که به لحاظه دینی و مذهبی تحت تأثیر قرار می گیرند، هستند، که خودشان را در مقابل عصر مدرن قرار داده اند و به اصطلاح خودشان، دارند علیه آن مبارزه می کنند!
چنین مسلمانانی بر این عقیده اند که شیوه و نوع زندگی سَبک غربی و ارزش های انسانی آن، برای مسلمان گمراه کننده و پوشالی هستند، آنها معتقدند که انسان های غربی به دین و مذهب آنچنان پایبند نیستند و در ایمانشان شهادتین دینی وجود ندارد، اما همین مسلمانی که غرب و ارزشهای انسانی و مدنی و دمکراسی آنرا زیر سوال می برد، خودش در وطن خودش، برادر دینی و مسلمان و هم مذهب خودش را با بکارگیری از بمب و ترور به قتل میرساند، مثالش عراق و افغانستان و یمن و سوریه و ایران و پاکستان!
اما اگر یک فرد معتقد و مومن به دین، از توانایی اخلاقی و بلندای روحی و روانی نسبت به دین و مذهب خود برخوردار باشد، بعید است که کسی و یا چیزی بتواند ایمان روحی و روانی قوی او را با گفته ای و یا کرده ای متأثر سازد، تا وقتی که آن فرد باور و ایمان داشته باشد بر این نظرگاه، که او در حوزه دینی، در دین و مذهب خودش راه حق و سعادت را دارد، می پیماید، مثل مرحوم آیت الله حسینعلی منتظری که به ولایتعهدی و رسیدن به مقام رهبری جمهوری اسلامی، خمینی پسندانه، را پشت پا زد.
بنا براساس دیدگاه آخوندهای حکمران و حاکم بر ایران، حتی افراد مومن و نیکخوی و خداپرست وابسته به دین و مذاهب دیگر (به غیر شیعه ولایت فقیه ای) در گروه گمراه کنندگان و اغفال کنندگان جهان قرار دارند
وقتیکه در یک کشور اسلامی واعظان آتش افروز فتنه گر و بنیادگرایان دینی بر کرسی قدرت سیاسی و اقتصادی تکیه زدند، آنوقت این افراد متکی بر قدرت، میکُشند و به قتل میرسانند و اعدام می کنند! همان شیوه ای که جمهوری اسلامی در ایران طی این 33 سال براه انداخته و هر هفته چند ایرانی بخت برگشته را اعدام می کند.
جدیدترین ویدیو از یک اعدام هولناک، اعدام علیرضا دامانکشان در ایران را میتوانید در سایت اینترنتی ذیل مشاهده نمائید.
تقریبأ چهار ماه بعد از پیروزی انقلاب و شورش سال 1357 جهت تغییر سیستم سیاسی در ایران، خمینی آن فرد معتقد و بکارگیرنده اصولء "تقیه" متوجه شد، که مردمان ایران برای رسیدن به یک ایران آزاد و دمکراتیک و کشور قانونمند مدنی، میل و اشتیاق از خود نشان میدهند.
اما براساس دیدگاه خمینی این میل و اشتیاق به دمکراسی و برابری حقوق شهروندی و یک ایران آزاد دارای قوانین مدنی، خطری بودند در مقابل استقرار و استمرار رژیم جمهوری اسلامی.
به هدف به سکوت گرفتن افکار عمومی ایران و برای سرکوب کردن گروههای سیاسی و از بین بردن اصول و افکار آزادیخواهی و نیروهای دمکراسی طلب، آنانی که بعد از انقلاب به حرکت و جنبش در آمدند و قصد داشتند به مردم ایران بدون ریّا و چشم داشتی خدمت کنند.
خمینی در باره چنین گروههای سیاسی و اجتماعی، در یک سخنرانی در روز 2 مرداد ماه سال 1358 خورشیدی (24 ژوئیه 1971) گفت "این گروه و احزاب ضدانقلاب و دمکراسی طلب (منظور وی بی تردید گروههایی چون سازمان مجاهدین خلق ایران و بعضی از احزاب چپ و کمونیست و سلطنت طلبان و گروههای وابسته به کُردهای ایران بوده باشد) بعد از سرنگونی حکومت شاه، فرصت بدست آوردند تا خودشان را در جامعه ایران گسترش دهند و فعال گردند!
چهار روز بعد از فروپاشی حکومت شاه، در روز 27 بهمن ماه (15 فوریه 1979) فرماندهان ارتش و افسران بلندپایه نظامی ایران به اتهام کمک و همکاری با رژیم شاه، بدون یک محاکمه عادلانه و بدون داشتن وکیل مدافع به مرگ محکوم گردانیده شدند و اعدام گردیدند.
افرادی چون، آیت الله موسوی اردبیلی و شیخ صادق خلخالی و جلاد اوین اسدالله لاجوردی و چند عمامه بسر دیگر، از سوی خمینی بعنوان داستان و دادیار و بازپرس و قاضی با قدرت تام ماموریت یافتند، اعدام ها را اجرا و دشمنان رژیم و مخالفان را از بین ببرند.
عکس؛ گزارش روزنامه از اعدام فرماندهان و افسران ارتش شاهنشاهی آنزمان |
اجساد فرماندهان و افسران ارتش شاهنشاهی آنان 4 روز بعد از انقلاب بدست به اصطلاح انقلابیون اعدام گردیدند. |
امیر عباس هویدا در 24 اسفند ماه 1357 در محکمه انقلابی رژیم جمهوری اسلامی وی به مدت 13 سال پست نخست وزیری ایران را در زمان محمدرصا شاه بعهده داشت |
عکس؛ جسد امیر عباس هویدا بعد از تیرباران و در کنار پیکر بی جانش مردان انقلابی مسلح |
خمینی با آن همه خونهای بیگناهی که در طی 8 سال زندگی رهبری انقلاب بدستورش ریخته بود
و گناه این کشتن و اعدام ها به وی منسوب است، در 14 خردادماه سال 1368 درگذشت.
بعد از مرگ خمینی یک شبه، حجت السلام سید علی خامنه ای از سوی نهادهای انتصابی رژیم، به رهبری نظام به اصطلاح جمهوری اسلامی ایران منصوب شد، با رهبری وی جریان استبداد و سرکوب مردم در ایران توسط رژیم شدت بیشتری گرفت.
به قلم؛ ح.د.سدیچ
|
پنجشنبه 21 ژوئن 2012
Keine Kommentare:
Kommentar veröffentlichen