Sonntag, 23. Oktober 2011

با اعتبار اهل تسنن و بلوچ، به کام حکومت ولایت فقیه / قسمت سوم و پایانی

4- تضاد در اخلاق و تناقض در سخنان و دروغ گویی در نظام ایران


مدیر و صاحب سایت اینترنتی "استون" در تازه ترین مقاله خودش که با عنوان "سخنان اوباما، درس آموزنده ای برای اپوزیسیون! " منتشر کرده است، وی در آغاز مقاله اش از جهانی پیشرو و پر از خلاقیت امروز و ملت های متمدنی که هزاران ابتکار می آفرینند و هر دمان دانشی جدید به جهان تشنه، پویا و سیال تزریق می کنند سخن رانده
http://estoun.blogfa.com/post-376.aspx

اما وی از آوردن نام یکی از این ملت های متمدن که بنا به گفته وی هزاران ابتکار را می آفرینند خودداری میکند، وی در همان چند سطر ابتدای مقاله اش اپوزیسیون ایران را به آویخته شدن بر ریسمان، به قول خودش، کهنه و پوسیده غرب متهم می کند.
اگر وی، کشور ما ایران و رژیم جمهوری اسلامی را در مجموعه ی آن جهان پیشرو و ملت های متمدن (به قول وی) که هزاران ابتکار را خلق می کنند، جا میدهد، باید گفت که وی از وضعیت ایران آگاه است، زیرا وی نیک می داند اما حق ندارد اظهار کند و بگوید، که در ایران نه خلاقیت ارزشی دارد و نه دولت به آن وقعی می نهد، و نه دولت ایران در قالب دولت های ابتکارآفرین جا می گیرد!

آن گروه از کشورهایی که دولتمردانشان برای پیشرو شدن در زمینه ابتکارآفرینی علمی و فرهنگی و اجتماعی و صنعتی تلاش می کنند، بیشترینشان کشورهای غربی هستند که وی (مدیر سایت استون) ریسمان آنها را کهنه و پوسیده میداند!

بسیار بجاست که راجع به ابتکارات و دانشهای جدید و خلاقیت های (دروغ و تهمت، بداخلاقی و حرف های بی حساب و کتاب و بی اعتمادی) جمهوری اسلامی از زبان حجت الاسلام اکبر هاشمی رفسنجانی یکی از سران رده عالی مقامات رژیم بشنویم.

هاشمی رفسنجانی با ابراز نارضایتی از افول اخلاقیات در جامعه اسلامی ایران تأكید می کند و میگوید «آثار دروغ، تهمت، بداخلاقی و بی‌حساب و كتاب حرف زدن به سرعت در جامعه گسترش مییابد و مانند خوره پایه‌های اعتماد مردم را از بین میبرد»

http://www.ayandenews.com/news/37535/

سخنان احمدی نژاد سازمان ملل را به هم ریخت، احمدی نژاد رفته بود که سازمان ملل را به هم بریزد.


این عمل احمدی نژاد را سایت خبری تحلیلی بولتن معترف است، و در گزارش خود این سایت خبری مینویسد، احمدی نژاد با ایراد سخنانش سازمان ملل را به هم ریخت.
سخنانی که احمدی نژاد فقط برای صندلی های خالی ایراد کرد، وی آن صندلی های خالی را  با واژه «خانم ها و آقایان خطاب میکرد»!
احمدی نژاد را مانند آن لاتی میشود تشبیه کرد، که صاحب مِلک یک ساختمان، که مستاجرش به عنوان مثال فرض کنیم، مغازه خواروبار فروشی و یا یک رستوران باشد، مستاجر چند ماهی از پس پرداخت اجاره اش به صاحب ساختمان، برنیامده.
آنوقت صاحب مِلک، یک لات را ماموریت میدهد که برود آن مغازه خواربارفروشی فرضی مستاجرش را بهم بریزد، تا بعد مامورین بیایند و مغازه این مستاجرش را که نمی تواند اجاره ساختمان را پرداخت کند، را مهروموم کنند و ببندند.
اولا ساختمان سازمان ملل میراث جمهوری اسلامی نیست که شورای عمومی آن سازمان، از پس پرداختن استجاری به رژیم ایران برنیامده، دوم، آنچه که محمود احمدی نژاد در آنجا به هم ریخت آبرو و حثیت یک کشوری بود، که در طول تاریخ در میان کشورهای جهان سر و گردنی داشته است.
از یک چنین لات و اراذل اوباشی مانند احمدی نژاد جز به هم ریختن، عمل دیگری بر نمی آید، حاکمیت نیز مطمئن باشد احمدی نژاد نظم و ترتیب حکومت آخوندی را نیز به هم خواهد ریخت، شما بمانید و ببینید، جوجه ها را آخر پائیز می شمارند.

دشمن دانا بلندت می کند/ برزمینت می زند نادان دوست.

(بکار بردن واژه "لات" حمل بر بی ادبی بنده تلقی نشود، زیرا کسی که 10 تا 12 میلیون ایرانی را خس و خاشاک مینامد، مستحق خطاب شدن با چنین واژه ای است)

این نظام آخوندی که هر گناه و بیگناهی را به منافق و منحرف، فتنه گر و ضد انقلاب، وهابی و سلفی و غیره متهم میکند، کسانی چون محمود احمدی نژاد از ابتکاراتش بحساب می آیند!

http://ebrat.ir/?part=news&inc=news&id=35673

سفرهای سالانه رئیس جمهور به سازمان ملل هیچ دستاوری برای کشور نداشته، ایشان مدیریت ایران را سر و سامان بدهد، مدیریت جهان پیش کش! (قدرت الله علیخانی، نماینده مجلس شورای اسلامی)

http://www.mehrnews.com/fa/newsdetail.aspx?NewsID=1419195

به گزارش خبرگزاری مهر، علی محمد آزاد استاندار سیستان و بلوچستان اظهار داشت: رئیس جمهور اسلامی ایران بخوبی در سفر به نیویورک با سخنرانی شجاعانه در صحن سازمان ملل گفتمان عدالت را به جهانیان نشان داد.


محمود احمدی نژاد در گفتگو با فرید ذکریا، از کارشناسان و مجریان برجسته شبکه تلویزیونی سی ان ان، در بخش سوال های " ایالات متحده و دیکتاتورها" می گوید «در ۲۵ سال گذشته هیچ مقام ارشد ایرانی به لیبی سفر نکرده و رییس جمهور لیبی هم سفری به ایران نداشته است»

پس این تصویر آیت الله خامنه ای در کنار سرهنگ قذافی که در آن پرچم حکومت آخوندی خودنمایی می کند چیست و از کجاست، یا اینکه آیت الله خامنه ای یک مقام ارشد ایرانی نیست!

 http://sahamnews.net/1390/07/108412/

احمدی نژاد همان شخصی است که با آیت الله جوادی آملی راجع به هاله نورش، در اولین سفرش به مجمع عمومی سازمان ملل در ایالات متحده سخن گفت، اما با وجود این، بعد وی سخنان خود را تکذیب کرد و اظهار داشت، که چنین حرفی نزده، اگر چه ویدیو کلیپ این گفتگوی وی با جوادی آملی وجود دارد.

http://www.youtube.com/watch?v=IbbQeZDbSMo&noredirect=1

http://www.youtube.com/watch?v=9-7wqIUkaO8&feature=related



5- بلوچستان از احقاق حقوق بنیادین مشروع تا استقلال به عنوان یک کشور مستقل
سیر حوادث، انقلاب ها و شورش ها، ناهمگونی های سیاسی و اجتماعی مرتبط با حقوق شهروندی انسانها در محدوده مرزهای یک کشور، مبارزات سیاسی و تلاش های مسلحانه و مدنی اقوام و ملت ها، تغییر و تحولات و دگرگونی های سیاسی، خصوصا در کشورهایی که دارای تعدد ملیت هستند، اما در آنجاها فقط یک ملت و یک زبان بر دیگر زبانها و ملیت ها ساکن آن کشور مستولی است و حکمرانی میکند، موجب شده اند در طول تاریخ که مرزهای جغرافیایی چنین کشورهایی، همیشه در حال تغییر باشند، ایران نیز در چنین قالبی می گنجد و در این حوزه استثناء نیست.
اگر روند مراحل سیاسی و مذهبی به همین منوال امروزی و فعلی، با تحقیر شمردن و توهین نمودن ملت بلوچ و نادیده گرفتن حقوق بنیادین شهروندی این بخش از مردمان، در سه کشوری که سرزمین مهاجرتی بلوچ ها بین آنها تقسیم شده است، ادامه یابد، جدایی بلوچستان از ایران و پاکستان و افغانستان اجتناب ناپذیر می نماید، خواه اگر من و ما (نوعی) بلوچ ایرانی هزاران بار بگوییم که ما و من، ایرانی و آریائی هستیم، و بپنداریم که وجود یک بلوچستان مستقل، به سرنوشت افغانستان و فلان و فلان کشور دچار میشود.
روزی نه روزی بلوچ ها از این سه کشور به هر قیمتی که باشد جدا خواهند شد، آزادی و حق و حقوق را هیچ حاکمیتی بر سینی نگذاشته و به مردمانش تقدیم نکرده، بلکه این مردمان بوده اند که با تلاشهای مداوم و پیگیر، آزادی و حقوق بنیادین خودشان را از حاکمیت های خودکامه گرفته اند.

در این دنیای قرن بیست و یکم، ملتی که نزدیک به 800 هزار کیلومتر مربع سرزمین را مالک است، بخواهد در یک کشوری که در آن براساس مذهب و دین و وابستگی زبانی و قومی، حقوق شهروندی تعیین و تکلیف میشود، شهروند درجه سوم در آن کشور باقی بماند، بسیار بعید بنظر میرسد.
اندیشیدن بدبینانه به آینده یی که در آن «آینده» مناطق اشغال شده سه گانه بلوچستان، دیگر جزئی از کشور ایران و پاکستان و افغانستان نباشند، خودِ این بدبینی گویای قضاوت نادرست زودهنگامی است که بلوچستان آزاد آینده را در قالب وضعیت امروز افغانستان ترسیم و پیش بینی می کنند، ماهیت جامعه بلوچستان با ماهیت جامعه افغانستان و عراق و ترکیه و پاکستان و ایران که تعدد ملیت دارند، بسیار متفاوت است.
نباید فراموش کرد، در بلوچستان آزاد و مستقلی که در آینده نزدیک و یا دورتر، شکل گرفتن و احیای آن اجتناب ناپذیر است، سرزمینی خواهد بود، که در آن نه 5 یا 6 قوم و ملیت و تنوع قومی و تعدد ملیت ها وجود نخواهد داشت، که هر یکی با زبان و ادبیات خودشان، مانند مردمان ایران و یا افغانستان و یا پاکستان و عراق و ترکیه فعلی، بلکه سرزمینی خواهد بود که در آن بیش از90 و یا 95 درصد مردمانش به یک زبان و ادبیات، زبان بلوچی تکلم و صحبت خواهند کرد، آن 5 یا 10 درصد مابقی، با گویش و زبان براهوئی و احتمالا فارسی و اردو و پشتون خواهند بود، بدینترتیب بلوچستان یک سرزمین یک ملیتی خواهد بود، امروز نیز چنین است و در آن تعدد ملیت ها وجود ندارد.
اگر تعلقداری و وابستگی نژادی و یا همزبانی و یا زندگی صدها ساله در کنار یکدیگر و همدیگر با وجود همه آن چالش هایی که حاکمیت دولت مرکزی برای غیرفارسها (بلوچ ها و کردها، لُرها و ترکمن ها، عرب ها و آذری ها در ایران) و غیر عرب ها (کردها و ترکمن ها در عراق) و غیر پنجابی ها (بلوچ ها و پشتون ها، سنّدی ها و هزاره ها و کالاشها در پاکستان)، و غیر ترکها (کردها و ارمنی ها و یونانی زبانان در ترکیه) و غیر پشتو ن ها و غیرفارسی دری زبان ها (بلوچ ها و پشه ای ها، ازبک ها و ترکمنها، نورستانی ها و پاميری ها، قیرغیزی ها و قزاقی ها و  ایغوری ها در افغانستان) اساس ملاک و معیار میبود و مانع می شد سرزمینی به استقلال نرسد.
پس نبایستی کشور اتریش وجود میداشت، باید این کشور بخشی از آلمان میبود یا بالعکس آلمان بخشی از این کشور، یا اینکه نباید کشور سوئیس وجود می داشت و این کشور بایستی بین 4 کشور فرانسه و ایتالیا، آلمان و اتریش تقسیم می شد، یا نبایستی کشور بلژیک وجود میداشت و بایستی این کشور نیز بین آلمان و فرانسه و هلند تقسیم می شد!
یا اینکه بایستی مردمان فارس زبان دری افغانستان و همچنین کشور تاجیکستان به ایران ملحق میشدند!
6- ملک عبدالله بالاخره در برابر زنان کم آورده.
با عرض معذرت پیشاپیش از خوانندگان گرامی، حاکمیت و عوامل نظام جمهوری اسلامی را میشود در واقع به الاغ وحشی (با احترام به الاغ های وحشی و اهلی) تشبیه کرد، زیرا اگر آدم پشت سر این رژیم راه بیفتد، این حاکمیت با سُم های خودش با لگد به آدم می کوبد، اگر آدم در جلوی این نظام راه برود، این حاکمیت آدم را با نیش های خودش گاز می گیرد!
اگر ملک عبدالله پادشاه عربستان سعودی چنین هدفی را اعلام نکرده بود، حکمرانان ایران از او بعنوان دیکتاتوری که در کشورش برای زنان هیچ حق و حقوقی قائل نمی شود، نام می برند.
اکنون که شاه عربستان اعلام کرده که زنان در 4 سال آینده حق خواهند داشت، رای بدهند و کاندید شوراهای محلی بشوند و در مجلس شورای ملی آن کشور، با اخذ رای عمومی شرکت نمایند، عوامل حکومت آخوندی حالا می گویند، که وی در برابر زنان کم آورده است!
http://www.bultannews.com/fa/news/60697/ملک-عبدالله-بالاخره-دربرابرزنان-کم-آورد
بسیار خُب، شما آخوندهای سوار بر گرّده ملت ایران مبادا گول بخورید و در مقابله با جریانات حق خواهی زنان ایران کم بیاورید و در سرکوب و زندانی و اعدامشان تعلل و سستی از خود نشان بدهید.
اگر چنین شود گور حکومت شما آخوند ها کنده شده، اگر چنین نیز نشود باز هم پای حکومت شما بر لب گورش است، نظام مستبد جمهوری اسلامی ایران را از سرنگونی گریزی نیست، دیر یا زود این اتفاق رخ خواهد داد، فردا اگر نه پس فردا امسال نه سال آینده خواهد بود، و تخت قدرتِ بساط آدمکشی و فتنه گری و آشوب طلبی این نظام برای همیشه، از خاک ایران برچیده خواهد شد.
حاکمان مستبد و خودکامه ایران نیز به چنان سرنوشتی دچار خواهند شد ،که "معمر محمد عبدالسلام آبو منیار القذافی" لیبیائی و قبل از آن صدام حسین عراقی به آن گرفتار گشتند، سیر تحولات دارد میرود تا بشار اسد سوری و علی عبدالله صالح یمنی را نیز به سوی چنین سرنوشت ناخوشایندی رهنمون شود.
نتیجه اینکه، حقوق انسانی همه ایرانیان، چه سنی و یا شیعه، زن و یا مرد مسلمان و یا غیرمسلمان، پیر و یا جوان و کودکان، بدون در نظر گرفتن این مختصات، در حوزه و قالب حقوق بشر جهانشمول می گنجند، دفاع کردن از حقوق انسانها نژاد و رنگ پوست و ملیت نمی شناسد و به کشوری نیز محدود نمی شود.

حاکمیت جمهوری اسلامی و سران سیاسی و نظامی و مذهبی اش، انقلاب و تحولات در کشورهای مصر و لیبی، تونس و بحرین، اردن و یمن و عربستان سعودی را نشانه ای، به قول خودشان از بیداری اسلامی و قیام این ملتها، برعلیه دولت های مستبد تلقی می کنند.
اما قیام خونین مردم سوریه بر علیه دیکتاتوری خانوادگی خاندان "اسد" که در طی این 7 ماه اخیر نزدیک به 3 هزار نفر از مردمان سوریه را به قتل رسانده است، را یک نوع تبانی از سوی دشمنان خارجی و داخلی ملت سوریه، به هدف ضربه زدن به کشور و مردمان آن بحساب می آورند و ملت بپاخاسته را تروریست، قلمداد می کنند!
دوگانگی در اخلاق سیاسی سیاستمدارانی مانند سران حاکمیت ایران، که هر عمل آنها با موارد دینی هم آمیخته (نه عرف سیاسی) باشد، خود از نفاق و عدم حُسن نیت و بی توجهی آنان، نسبت به مقوله حقوق انسانها یا همان حقوق بشر جانشمول، حکایت دارد.

به قلم؛ ح د سدیچ
شنبه 22 اکتبر 2011 مطابق با 30 مهرماه 1390
پایان

Keine Kommentare:

Kommentar veröffentlichen